جنبش اصلاحی
متخصصان آموزش زبان از جمله مارسل (c. arsel)، رندرگاست (T. prendergast)، و گوین (F. Gouin ) فعالیت های بسیاری را برای ایجاد رویکردهای جایگزین در آموزش زبان انجام دادند، ولی نظرات آنها حمایت و توجه افراد زیادی را جلب نکرد. با وجود این، در دهه ۱۸۸۰ زبان شناسان کاربردگرا از قبیل هنری سوییت (Henry sweet) در انگلستان، ویلهلم ویتور(Wilhelm Vietor) در آلمان، و پاول پاسی(Paul Passy) در فرانسه با ارائه ی رهبریت عقلایی مورد نیاز برای پذیرش و اعتباردهی بیشتر به نظرات اصلاح طلبان، به آنان کمک کردند. رشته زبان شناسی بار دیگر احیا شد. آواشناسی – یعنی تجزیه و تحلیل علمی و توصیف نظام های آوایی زبان ها – به وجود آمده اند که بینش های جدیدی از فرایند گفتار به دست می داد. زبان شناسان تاکید کردند که گفتار و نه شکل نو شتاری کلمه – صورت اولیه ی زبان است. “انجمن بین المللی آواشناسی” در سال ۱۸۸۶ تاسیس شد، و “الفبای آوانگاری بین المللی”(IPA) تدوین شد تا آواهای هر زبان به دقت وبه درستی قابل آوانگاری باشد. یکی از اولین اهداف این انجمن بهبود آموزش زبان های جدید بود و از موارد زیر حمایت می کرد :
۱- مطالعه زبان گفتاری
۲- آموزش آواشناسی به منظور ایجاد عادت های تلفظی مطلوب
۳- استفاده از متون مکالمه ای و دیالوگ ها برای معرفی اصطلاحات و عبارات محاوره ای
۴- اتخاذ شیوه ی استقرایی در تدریس دستور زبان
۵- آموزش معانی جدید از طریق ایجاد رابطه (=تداعی) در خود زبان مقصد و نه ارتباط دادن آن با زبان مادری.
زبان شناسان نیز علاقمند به مباحثاتی شدند که از ارائه ی بهترین طریق ممکن برای تدریس زبان های خارجی، نشات می گرفت، و این نظرات در کتاب ها، مقالات، و جزوات با حرارت مورد بحث و دفاع قرار می گرفت. هنری سوییت (۱۸۴۵-۱۹۱۲) چنین ادعا کرد که اصول صحیح روش تدریس باید بر شالوده ی تجزیه و تحلیل علمی زبان و مطالعه ی روان شناسی استوار باشد. وی در کتابش تحت عنوان مطالعه ی کاربردی زبان ها (۱۸۹۹) چهار اصل را برای ساختار روش آموزشی ارائه داد که به ترتیب زیر هستند :
۱- انتخاب دقیق آنچه که باید نمایش داده شود
۲- محدود کردن آنچه که باید تدریس شود
۳- مرتب کردن آنچه که باید تدریس شود، البته برچسب چهار مهارت گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، و نوشتن
۴- درجه بندی کردن مطالب درسی از ساده به مشکل
دانشمند برجسته ی آلمانی ویلهلم ویتور (۱۸۵۰-۱۹۱۸) از نظریه ی زبان شناختی برای توجیه نظریاتش در باب آموزش زبان بهره جست. به اعتقاد وی آموزش آواشناسی به معلمان این توانایی را می دهد که زبان را صحیح تلفظ کنند، والگوهای گفتاری (و نه دستور زبان) عناصر اصل در زبان محسوب می شدند. او در سال ۱۸۸۲ نظرات خود را در رساله ای تاثیرگذار تحت عنوان آموزش زبان باید از نو شروع شود منتشر ساخت که در آن به شدت از نارسایی های ‘روش – دستور – ترجمه‘ انتقاد کرد و بر ارزش تعلیم دانش نوین آوا شناسی به معلمان تاکید کرد. ویتور، سوییت و دیگر اصلاح گرایان در اواخر قرن نوزدهم در بسیاری از عقاید درباره ی اصولی که یک رویکرد جدید در آموزش زبان ارجی باید بر آن بنا گردد، توافق داشتند: اگرچه هر کدام از آنان اغلب رویه های خاص و متفاوتی را برای آموزش زبان ارائه می کردند. به طور کلی، اصلاح گرایان بر این باور بودند که :
۱- زبان گفتاری مقدم است، و این امر باید در روشی که به زبان شفاهی اهمیت می دهد انعکاس یابد
۲- یافته های آواشناسی باید در آموزش زبان و تربیت معلم اعمال شود
۳- زبان آموزان باید ابتدا زبان را بشنوند و بعد شکل نوشتاری آن را ببینند
۴- واژه ها باید در جمله ارائه شوند، و جملات در بافت های معنادار مورد تمرین قرار بگیرند و نه آنکه به صورت عناصر مجزا و یا منقطع آموخته شوند
۵- قواعد دستوری را باید فقط هنگامی آموزش داد که زبان آموزان پیش از آن نکات دستوری را در متن تمرین کرده باشند – یعنی دستورزبان باید به صورت استقرایی تدریس شود
۶- از ترجمه باید اجتناب کرد، اگرچه می توان از زبان مادری برای توضیح دادن کلمات جدید و یا بررسی میزان درک مطلب (زبان آموزان) بهره جست.
این اصول، مبانی نظری را برای ایجاد یک رویکرد اصولی در آموزش زبان فراهم آوردند، یعنی رویکردی که بر مبنای نگرش علمی به مطالعه ی زبان و یادگیری زبان استوار بود. این اصول، مقدمات رشته ی زبان شناسی کاربردی را، شاخه ای از مطالعه زبان که با مطالعه علمی اموزش و یادگیری زبان دوم و زبان خارجی مرتبط است، می نمایانند.
نوشته های محقققانی از قبیل سوییت، ویتور، و پاسی، پیشنهاداتی در مورد اینکه چگونه این اصول مرتبط به زبان شناسی کاربردی به بهترین وجه می تواند تحقق یابد، ارائه داد. با وجود این، هیچ یک ازین نظرات جایگاه ومقام یک روش را بدست نیاورد، البته به این معنا که نتوانستند به طرحی شناخته شده و یکپارچه ی قابل اجرا برای آموزش زبان تبدیل شوند. ولی در موازات نظراتی که “جنبش اصطلاحاتی” مطرح نمودند، توجه به ایجاد اصولی برای اموزش زبان بر مبنای اصول طبیعی فراگیری زبان اول وجود داشت. واین منجر به پیدایش روش های طبیعی و در نهایت منتهی به ایجاد روشی گردید که به ‘روش مستقیم‘ معروف است.