نقش معلم
نقش زبان آموز در یک نظام آموزشی ارتباط تنگاتنگی با نقش و عملکرد معلم دارد. نقش معلم نیز به همین منوال در نهایت به فرضیات موجود درباره ی زبان و یادگیری زبان در سطح رویکرد مرتبط است. برخی از روش ها کاملاً وابسته به معلم به عنوان منبعی از دانش و جهت دهی هستند؛ برخی دیگر نقش معلم را به عنوان کاتالیزور، مشاور، و الگوی یادگیری می دانند؛ بعضی دیگر نیز سعی دارند تا نظام آموزشی را “ضد معلم “کنند و این کار را با محدود کردن پیشقدمی و قوه ی ابتکار معلم و ایجاد محتوای آموزشی خاص و جهت دهی آن به سوی کتب درسی و طرح درسی انجام می دهند. نقش معلم و زبان آموز تعریف کننده ی نوع تعامل موجود در کلاس درس است که در آن کلاس، روش معینی مورد استفاده قرار می گیرد.
نقش معلم در روش ها با موارد زیر ارتباط دارد:
(الف) نوع کارکردهایی که از معلم انتظار می رود تا انجام دهد؛ برای مثال، آیا معلم باید جهت دهنده ی تمرین، مشاور، یا الگو باشد؛
(ب) میزان کنترل و نظارت معلم بر روی اینکه یادگیری چگونه حادث می شود؛
(ج) میزانی که معلم مسئول تعیین محتوای تدریسی است؛
(د) الگوهای تعاملی که بین زبان آموزان و معلمین ایجاد می شود. روش ها در تحقق خود عموماً به شدت وابسته به نقش معلم هستند.
در روش ‘شنیداری ۔ گفتاری’ کلاسیک، معلم به منزله ی منبع اصلی زبان و یادگیری زبان محسوب می شود. ولی یادگیری کمتر جهت دهی شده از لحاظ معلم، نقشه ای دشوارتر و خاص تری برای معلم تعیین می کند. برای مثال، نقش معلم در ‘طریق خاموش’ بستگی به آموزش کامل [معلم] و آغازگری روش دارد. فقط معلمانی که کاملاً از نقش خود و در نتیجه نقش زبان آموز اطلاع دارند، می توانند از امنیت موجود در تدریس سنتی کتاب درسی، دور شوند.
در مورد برخی روش ها، نقش معلم به طور مفصل با جزئیات مشخص شده است. رویکردهای انفرادی در یادگیری، نقش هایی برای معلم تعریف می کند که الگوهای خاصی از تعامل بین معلمان و زبان آموزان در کلاس درس را خلق می کنند. این نقش ها به این جهت برنامه ریزی شده اند تا مسئولیت یادگیری به تدریج از معلم به زبان آموز انتقال یابد. ‘یادگیری مشاوره ای’، نقش معلم را همان مشاور و روان شناس می داند که در آن مؤثر بودن نقش معلم بر مبنای مهارت ها و ویژگی های مشاوره ای (یعنی خونگرمی، حساسیت، و پذیرش) مشخص می شود.
همچنانچه این مثال ها نیز نشان می دهند، ارتباط های نقشی بالقوه ی معلمان و زبان آموز متفاوت و متنوع هستند. ممکن است ارتباط غیر متقارن وجود داشته باشد، از قبیل ارتباط راهنمای ارکستر موسیقی با اعضای ارکستر، روان درمانگر با مراجع، و مربی با بازیکن. برخی از روش های جدید می خواهند انواع متقارن تری از ارتباط معلم – زبان آموز را برقرار سازند؛ برای مثال، دوست با دوست، همکار با همکار، هم گروهی با هم گروهی. نقش معلم در نهایت نمایانگر اهداف روش و همچنین نظریه ی یادگیری است که از روی آن می توان روش را حدس زد، چرا که موفقیت یک روش می تواند بستگی به معلمی داشته باشد که بتواند محتوای درسی را عرضه کند یا شرایطی را برای یادگیری موفق زبان ایجاد کند.
اگر علاقمند به مطالعه بیشتر درباره روش های آموزش زبان هستید، کلیک کنید