رویکرد
نظریه ی زبانی
نظریه زبانی که در شالوده ی ‘آموزش زبان موقعیتی’ قرار دارد را می توان نوعی از ‘ساختگرایی بریتانیایی’ دانست. گفتار به منزله ی پایه زبان محسوب می شد، و ساختار نیز در مرکز توانایی صحبت کردن قرار داشت. پالمر، هورنبی، و دیگر زبانشناسان کاربردی بریتانیایی توصیف های آموزشی از ساخت های پایه دستوری زبان انگلیسی تهیه کرده بودند، و در ایجاد روش باید از این توصیف ها استفاده می شد. “ترتیب کلمه، کلمات ساختی، تصریفی چند در زبان انگلیسی، و کلمات قاموسي، مطالب آموزشی برای تدریس را تشکیل می دهند” (فریزبی، ۱۹۵۷، ص ۱۳۴). به لحاظ یادگیری زبانی، موارد کمی برای تمایز قائل شدن بین این گونه آموزش و دیدگاه ارائه شده توسط زبانشناسان آمریکایی از قبیل چارلز فرایز وجود داشت. در واقع، پیتمن به شدت از نظریه های زبانی ارائه شده توسط فرایز در دهه ۱۹۶۰ تأثیر پذیرفت، ولی نظريه ی زبانی امریکایی برای زبان شناسان کاربردی بریتانایی در دهه ی ۱۹۵۰ عمدتاً ناشناخته بود. با این وجود، نظریه پردازان بریتانیایی، توجه و تأکیدی متفاوت به ساختگرایی خاص خود داشتند و آن مفهوم “موقعیت” بود. “فعالیت عملی ما در کلاس درس در آموزش ساخت زبان انگلیسی همانا تمرین شفاهی ساخت ها است. این تمرین شفاهی با الگو های جمله ای کنترل شده باید در موقعیت های ارائه شود که برای ایجاد حداکثر میزان تمرین در گفتار انگلیسی به زبان آموز طراحی شده است” (پیتمن، ۱۹۶۳، ص ۱۷۹).
این نظریه که دانش ساخت ها باید مرتبط با موقعیت هایی باشد که در آنها بتوان ساخت ها را مورد استفاده قرار داد، یکی از ویژگی های اصلی ‘آموزش زبان موقعیتی’ است. این موضوع منعکس کننده ی روند نقشی در زبان شناسی امریکایی از دهه ی ۱۹۳۰ است. بسیاری از زبان شناسان بریتانیایی تأکید کرده بودند که ارتباط تنگاتنگی بین ساخت زبان و بافت و موقعیتی که درآن زبان به کار می رود، وجود دارد. زبان شناسان بریتانیایی، از قبیل جی. آر. فيرث(J. R. Firth) و ام. ای. کی. هالیدی (M. A. K. Halliday) دیدگاه هایی از زبان به دست دادند که در آن به معنا، بافت، و موقعیت جایگاه ویژه ای داده شده بود: ’’امروزه تأکید بر روی توصیف فعالیت زبانی به منزله ی بخشی از یک کل پیچیده از رویدادها است که به همراه شرکت کنندگان در صحبت و موضوعات مرتبط، موقعیت واقعی را به وجود می آورند‘‘ (هالیدی، مک اینتاش (McIntosh)، و استرونس (Strevens، ۱۹۴۶، ص ۳۸). “زبانی که شخص به کار می برد… همواره برای بیان هدف و مقصودی تولید می شود” (فریزبی، ۱۹۵۷، ص ۱۶).