ادامه بحث کلی …
اگر بخش اول این تحلیل را مطالعه نکرده اید( تحلیل-ازمایش-های-زبانی-توسط-محققین)
هنوز هم علی رغم این مسئله ما دریافتیم که شرکت کنندگانی که با متد آموزشی تصادفی تعلیم داده شده بودند، دائما در فراگیری زیرمجموعه شبه جنسیتی از شرکت کنندگانی که با متد آموزشی بلاک تعلیم داده شده بودند، موفقیت کمتری داشتند. دوما، در حالت های شعر و شعر و ملودی (بازی با زبان ) که در آزمایش ۱ و ۲ استفاده شده بود هر جمله با یک شعر آمده بود. بنابراین، در این حالت های آموزشی، مدت ارائه هر محرک شنیداری بسیار طولانی تر از محرک حالت های نثر و ملودی بود. یک نفر شاید بگوید که این تفاوت ها در فراگیری سیستم نشانگر نقش داشته است. هر چند اگر مسئله این بود ما باید ببینیم که نتایج شرکت کنندگانی که در معرض مدل شعر بوده اند از آنهایی که در یک مدل غیر شعری بوده اند، متفاوت است.(یادگیری زبان انگلیسی)
نتایج ما این پیش بینی را رد میکند. تفاوت در نتایج بین حالت های شعر و نثر روی بازده یادگیری شرکت کنندگان خیلی با حالت های نثر و ملودی دیده میشد.
به طور خلاصه، ما نشان دادیم که یک داده ساختاریافته که در یک مدل شعر و ملودیکی ارائه شده، در کمک به فراگیری زیرمجموعه شبه جنسیتی کارامدتر است. شرایط آموزشی که ما آنها را آزمایش کردیم جهت تقلید فعل و انفعالات روزانه با کودکان به شکل بازی زبانی و یا به طور خاص تر آهنگ های کودکانه از یک طرف و از طرفی دیگر فعل و انفعالاتی مکالمه ای با ساختار کمتر، طراحی شده بود.
یافته های ما پیشنهاد میکند که فعل و انفعالات روزانه غیر ساختاریافته که به شکل نثر هستند شاید پایه ای کافی برای فراگیری زیرمجموعه شبه جنسیتی نباشند، در حالیکه داده های ساختار یافته که به مدل شعر و آهنگ ارائه شده است چنین پایه ای است. از این رو یافته های ما موردی قوی برای استفاده از بازی زبانی است، مانند: شعر های کودکانه، آهنگ های کودکانه و داده های ساختار یافته مربوطه مانند کتاب های کودکانه برای یادگیری زبان. ساختار داده ای میتواند به دانشجویان کمک کند که توجه شان را روی نشانگرهای گرامری مربوطه بگذارند.
در مقایسه با آوردن حالت نثر که نشانگر ها اغلب بدون ضربان و به مدل کاهش یافته از لحاظ آوایی درک میشوند، آوردن آهنگ یا حالت شعرگونه داده ممکن است جهت پردازش گرامری نشانگرهای مربوطه مفید باشد (Kempe, Brooks, Mironova, and Fedorova). طبق یافته های ما به کودکان روسی این کوچک سازی را نشان داده اند که جهت فراگیری جنسیت مزیت دارد. به احتمال زیاد به خاطر اینکه کوچک سازی سرنخ های آوایی گیج کننده کمتر و واضح تری برای جنسیت اسم ایجاد میکند. این یافته ها با همدیگر پیشنهاد میکند که گفتار مستقیم کودکانه و بازی زبانی، به خصوص آهنگ های کودکانه همگی یادگیری معنایی ساختاری غیرمستقیم را افزایش میدهد.
هرچند به خاطر داشته باشید که یادگیری شاید تنها به صورت غیر مستقیم نباشد. همانطور که نتایج پرسشنامه نشان داد، اکثر شرکت کنندگان تحقیق ما توانستند نوعی دانش مستقیم از الگوی نشانگر را شکل دهند. اکثر شرکت کنندگانی که در متد آموزشی بلاک بودند، دانشی کامل از سیستم نشانگر را نشان دادند، در حالیکه شرکت کنندگان متد آموزشی تصادفی اکثرا دانشی نسبی از خود نشان دادند. بنابراین به نظر میرسد ساختار داده ای از تشکیل دانش الگویی کامل حمایت میکند. این نتیجه با این فرضیه که دانشی که در یادگیری گرامر به صورت تصنعی بدست میاید، میتواند نسبتا آگاهانه شناخته شود حتی وقتیکه آموزش مستقیم نباشد. ( e.g., De Jong, 2005; Pothos, 2007; Van den Bos & Poletiek, 2010)
مسائلی وجود دارد که لازم است در مطالعات بعدی مورد خطاب قرار بگیرد. ما قبلا به این اشاره کردیم که ارزیابی پیاده سازی های متفاوت بهبود داده با استفاده از شعر ارزشمند است. پارامتر مرتبط دیگر به بهبود که ما به صورت علمی در تحقیقمان آن را دستکاری نکردیم، ریتم است. به صورت طبیعی ریتم به همراه ساختاری شعری و ملودیک است. برای بررسی بیشتر نقش ریتم، یک تلفظ ریتم وار به خصوص از مطالب داده های حالت نثری میتواند به کار رود.
مسئله باارزش دیگر ارزشیابی، پیچیدگی خود سیستم گرامری است. از وقتی که ما از بخش محدودی از سیستم شبه کاربردی آلمانی در جمله استفاده کردیم قدم بعدی اینست که بفهمیم آیا میتوان نتایج مشابه بدست آورد در حالیکه این سیستم پیچیده تر شده است، برای مثال با معرفی کردن اعداد ( مفرد یا جمع ) الگو یا وقتی این سیستم به حوزه دیگری انتقال داده شده، مثل زیرمجموعه گرامری دلبخواهی افعال. در پایان لازم است که زمان حال و تمام تحقیقات بعدی را نه تنها با بزرگسالان بلکه با کودکان هم هدایت کرد. پس از این، هدف اینست که فواید شعر ها و آهنگ های کودکانه را برای یادگیری زبان بشناسیم. بروکس (Brooks) و همکارانش یافته هایی که با بزرگسالان و کودکان ۹-۱۰ سال گزارش شده بود را دوباره تکرار کردند.
هر چند به صورت ایده ال تکرار تحقیق حاضر باید حتی شامل کودکان کوچکتر، قبل از سن سواد و کودکان ۴ یا ۵ ساله باشد. برای این کودکان آواز خواندن و شعر خواندن طبیعی ترین شکل های فعالیت زبانی است و همانطور که ما در مقدمه گفتیم کودکان باید به صورت ایده ال سیستم شبه کاربردی آلمانی را قبل از اینکه خواندن و نوشتن یاد بگیرند، فراگیری کنند. هر چند به خاطر داشته باشید که حافظه کوتاه مدت آوایی کودکان در آن سن توسعه کمتری از کودکان بزرگتر خواهد داشت بنابراین چالش آزمایش چنین کودکان کم سنی آسان کردن زبان تا حدی است که آنها بتوانند جملات را پردازش و حفظ کنند.