نظریه ی زبانی
رویکرد
با پیروی از الگوی آنتونی ، رویکرد عطف به نظریه های مربوط به ماهیت زبان و یادگیری زبان دارد که به منزله ی منبعی از عملکرد در آموزش زبان به کار می رود. ما در جای خود به بررسی جنبه های زبانی و روان شناختی رویکرد خواهیم پرداخت.
نظریه ی زبانی
حداقل سه دیدگاه نظری مختلف درباره ی زبان و ماهیت کارآیی زبانی، به صورت صریح یا تلویحی، رویکردها و روش ها رایج در آموزش زبان را تحت تاثیر قرار داده اند. اولین و سنتی ترین آنها، دیدگاه ساخت گرایی است، دیدگاهی که در آن زبان نظامی ساخته شده از عناصر ساختاری مرتبط به هم برای قالب ریزی معنا است. هدف یادگیری زبان، تسلط یافتن بر عناصر این نظام است که معمولاً به صورت واحد های واجی (برای مثال، واج) ، واحدهای دستوری (برای مثال، بند، گروه، جمله)، عملکردهای دستوری (برای مثال، اضافه کردن، تغییر دادن، متصل کردن، یا تبدیل عناصر)، و عناصر واژگانی (برای مثال، کلمات نقش نما و کلمات ساختی)، تعریف می شوند.
دومین دیدگاه زبانی همان دیدگاه زبانی کارکردی(=نقشی) زبان است، یعنی دیدگاهی که زبان را وسیله ای برای بیان معنای کارکردی(=نقشی) می داند. جنبش ارتباطی در آموزش زبان این دیدگاه زبانی را اتخاذ کرده است. این نظریه به بعد معنایی ارتباطی – و نه صرفاً ویژگی های دستوری زبان – تاکید دارد، و در نتیجه محتوای مطالب آموزشی زبان به صورت مقولات معنایی و نقشی مشخص و سازماندهی می شود و نه به صورت عناصر ساختاری و دستور زبان، کتاب نوشته شده توسط ویلکینز(Wikins) تحت عنوان برنامه های درسی مفهومی، در واقع تلاشی است برای نشان دادن کاربرد های این دیدگاه زبانی در طرح ریزی برنامه ی درسی. یک برنامه ی درسی مفهومی نه تنها عناصر دستوری و واژگان را دربر خواهد داشت، بلکه همچنین موضوعات، مفاهیم، و وضمون هایی را که زبان آموز نیاز دارد تا درباره ی آنها صحبت کند، مشخص می نماید. دیدگاه زبانی جنبش ” انگلیسی برای مقاصد خاص ” (ESP) نیز توجیهی نقشی از نیازهای زبان آموزان و نه نظریه ی ساخت گرایی زبان است.(رابینسون(Robinson،(۱۹۸۰ )
سومین دیدگاه زبان را می توان دیدگاه تعاملی نامید. در این دیدگاه، زبان وسیله ای برای تحقق روابط بین فردی محسوب می شود و همچنین وسیله ای برای اجرای تعاملات اجتماعی بین افراد است. در اینجا زبان ابزاری برای ایجاد و ابقاء روابط اجتماعی پنداشته می شود، حوزه های تحصیلی که به واسطه ی این دیدگاه در ایجاد رویکردهای تعاملی در آموزش زبان حاصل شده اند، عبارتند از تحلیل تعامل ، تحلیل مکالمه ، و روش شناسی قومی. نظریه های تعاملی تاکید بر الگوهای حرکت، عمل، مذاکره، و تعامل موجود در تبادلات محاوره ای دارد. بر حسب این دیدگاه، محتوای آموزش زبان را می توان توسط الگوهای تبادل و تعامل مشخص و سازماندهی کرد، و یا می توان آنها را مشخص نکرد تا توسط میل خود زبان آموز که به منزله ی یک متعامل است، این الگوها ساخته شوند.
تعامل
از دهه ی ۱۹۸۰ “تعامل” موضوعی محوری در نظریه های یادگیری زبان دوم و علم تعلیم و تعلم بوده است. ریورز(Rivers،(۱۹۸۷ دیدگاه تعاملی در آموزش زبان را چنین توصیف می کند: “زبان آموزان در به کارگیری زبان زمانی به توانای دست می یابند که توجه آنان معطوف به انتقال دادن و دریافت کردن پیام های معتبر(یعنی آن پیام هایی که شامل اطلاعات مورد علاقه هم برای متکلم و برای شنوندده در یک موقعیت مهم برای هر دو) باشد. این همان تعامل است” (ریورز،۱۹۸۷،ص۴). مفهوم ’ تعاملی بودن’ برای عطف به کاربد خودجوش زبان توسط خوانندگان ماهر فرایندهای کل به جز و جز به کل درک مطلب خوانداری، بهره می جویند. این مفهوم برای عطف به ارتباط بین خواننده و نویسنده که در مکالمه ی متن محور دخیل هستند نیز به کار رفته است(گریب(Grabe)، نقل شده در کارل،دوین، واسکی ۱۹۸۸). ‘آموزش زبان تکلیف محور’ نیز دیدگاه تعاملی زبان را به خدمت می گیرد، همچنین تا حدودی نیز ‘زبان کل گرا’، ‘برنامه ریزی عصب شناختی زبان ’،’یادگیری جمعی زبان’، و ‘آموزش محتوا محور’ از این دیدگاه تعاملی زبان بهره می جویند. به رغم این اشتیاق برای ‘تعاملی’ به منزله ی مفهومی تعریفی در آموزش زبان ، ولی هنوز الگویی از “زبان به عنوان تعامل” با همین اندازه جزییات، در مقایسه با آن الگویی که برای دیدگاه های ساخت گرا و کارکردی نظریه های زبان وجود دارد، توصیف و تعریف نشده است.
الگوهای ساخت گرایی، کارکردی، یا تعاملی زبان(یا گونه های مختلف آنها)، اصول بدیهی و چهارچوب نظری را به دست می دهند که می تواند باعث ایجاد یک روش تدریسی خاص شود، برای مثال ‘روش شنیداری-گفتاری’. ولی این الگوها به خودی خود ناقص هستند و نیاز دارند با نظریه های یادگیری زبان تکمیل شوند.