A Dog’s Life – داستان کوتاه

داستان زندگی دینو

داستان دینو، سگ خانواده را بخوانید. او به ایمنی اعضای خانواده کمک می کند.

راهنمای مطالعه ی داستان کوتاه:

۱. ابتدا می توانید یکی دوبار ویدیوی داستان را به صورت صوتی یا تصویری ببینید تا گوشتان به جملات عادت کند و خلاصه ای از داستان را متوجه شوید.

۲. اگر چیزی متوجه نشدید نگران نشوید. می توانید از متن داستان کمک بگیرید. ویدیو را پخش کنید و همزمان با متن پیش بروید. می توانید این کار را چندین بار انجام دهید. 

۳. حالا برای درک بیشتر متن داستان را به همراه ترجمه ی آن مطالعه کنید.

۴. می توانید در آخر به همراه ویدیو یا فایل صوتی داستان را با صدای بلند بخوانید.

 

Hi, I’m Dino, the family dog. I help keep people safe.

Especially on the roads, take a look at my diary to see what I did last week.

Some children really don’t think. Our neighbor’s boy ran in front of a car to get his ball. 

The car almost hit him, I saved him though. Remember, always look and listen.

Walking on the street at night can be very dangerous. Especially if you wear dark clothes.

Car drivers can’t see you very well. Just like these two I had to take home.

Luckily I never go out without my reflective jacket and color. Remember, be seen!

People can get very angry driving, usually for silly reasons.

One driver started shouting at Mum today when she stopped to let some children cross the road. I soon made him stop.

One thing makes me really mad, Grrr. People walking on a dangerous road, when they can walk on the safe pavement.

I saw two girls doing that today. But I soon made them change their minds.

Seat belts can save your life! I make sure everyone in our car wears their seat belts.

If they forget, I soon remind them. Even I’ve got one!

I like Fridays, the roads are quieter. But you still have to be careful.

I caught Dad talking on his mobile phone while driving, I soon stopped him though.

Don’t worry, he got his phone back. 

Today Mum took me for a walk. One car was parked in a very dangerous place.

It was right on the corner of the street. Don’t worry though. I left him a message. 

ترجمه ی داستان 

زندگی یک سگ

سلام، من دینو هستم، سگ خانواده. من کمک می کنم که امنیت مردم را حفظ کنم.

خصوصا در خیابان ها. نگاهی به یادداشت های روزانه من بیاندازید تا ببینید هفته گذشته چه کارهایی کرده ام.

بعضی از بچه ها واقعا فکر نمی کنند؛ پسر همسایه ما، برای گرفتن توپش مقابل یک ماشین پرید.

ماشین تقریبا به او برخورد کرد. گرچه من او را نجات دادم.

به یاد داشته باشید همیشه نگاه کنید و گوش دهید.

قدم زدن در خیابان ها شب ها می تواند خیلی خطرناک باشد. خصوصا اگر لباس های تیره بپوشید. 

راننده ها نمی توانند شما را به خوبی ببینند. مانند این دو که قرار بود آن ها را به خانه برسانم. 

خوشبختانه من هرگز بدون ژاکت و قلاده شبرنگم بیرون نمی روم.

سعی کنید دیده شوید.

مردم وقتی رانندگی می کنند خیلی عصبی می شوند، معمولا برای دلایل احمقانه.

یک راننده شروع به فریاد کشیدن سر مادر کرد وقتی او داشت توقف می کرد که تعدادی از بچه ها از خیابان عبور کنند؛ من سریع او را متوقف کردم.

یک چیز مرا خیلی عصبانی می کند، مردمی که در خیابان های خطرناک پیاده روی می کنند، در حال که می توانند در پیاده روهای امن راه بروند.

امروز دو دختر را در حال انجام آن دیدم و سریع آن ها را وادار کردم تصمیمشان را تغییر دهند و از پیاده رو عبور کنند.

کمربند ایمنی می تواند زندگی شما را حفظ کند. من مطمئن می شوم که همه افراد در ماشین هایشان کمربندشان را بسته باشند

و اگر آنها فراموش کرده باشند، من سریع به آن ها یادآوری می کنم. حتی خودم هم یکی می بندم.

من جمعه ها را دوست دارم، خیابان ها آرامترند اما شما همچنان باید محتاط باشید.

من پدر را در حال صحبت با موبایلش در حال رانندگی دیدم و سریع او را هم متوقف کردم.

نگران نباشید او تلفنش را پس گرفت.

امروز مادر من را برای پیاده روی برد، یک ماشین در یک جای خطرناک پارک کرده بود. دقیقا در نبش خیابان بود. نگران نباشید. من یک پیغام برای او گذاشتم.

 

 

 اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های مبتدی بیشتر هستید کلیک کنید  

 

0/5 (0 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *