داستان کوتاه – I’m Too Ill

من بسیار بیمارم!

سیری وات بسیار بیمار شده است. آیا پدر و دکترش می توانند به او کمک کنند؟ 

راهنمای مطالعه ی داستان کوتاه:

۱. ابتدا می توانید یکی دوبار ویدیوی داستان را به صورت صوتی یا تصویری ببینید تا گوشتان به جملات عادت کند و خلاصه ای از داستان را متوجه شوید.

۲. اگر چیزی متوجه نشدید نگران نشوید. می توانید از متن داستان کمک بگیرید. ویدیو را پخش کنید و همزمان با متن پیش بروید. می توانید این کار را چندین بار انجام دهید. 

۳. حالا برای درک بیشتر متن داستان را به همراه ترجمه ی آن مطالعه کنید.

۴. می توانید در آخر به همراه ویدیو یا فایل صوتی داستان را با صدای بلند بخوانید.

متن داستان

“I’m too ill to sleep.” said Siriwat. “Have a drink.” said his dad.

“Ouch, it hurts! I’m too ill to drink.” Siriwat had a sore throat. 

“Oh dear!” said his dad. “Here is some medicine.”

“I’m too ill to take it.” 

Next morning, he had a headache. “Ouch, ouch, it hurts!” 

“Medicine?”. “No, I’m too ill.” 

By mid day, Siriwat had a tummy ache. “Ouch, ouch, ouch, it hurts”

“Oh dear.” said his dad. 

By evening, he had earache. “Ouch, ouch, ouch, ouch it hurts!”

“Oh dear” said his dad. “I’m calling the doctor.” 

“I’m too ill to see the doctor.” said Siriwat.

But the doctor arrived. “High temperature!” she said. “Take this medicine.”

“Good morning, dad.” called Siriwat the next day. 

“I feel much better now.” 

ترجمه داستان

Siriwat گفت: “من آنقدر بیمارم که نمی توانم بخوابم!” پدرش گفت: “یک نوشیدنی بخور.”

Siriwat گفت: “آخ! درد می کند، من آنقدر بیمارم که نمی توانم چیزی بخورم!”

Siriwat گلو درد داشت.

پدرش گفت:” اوه عزیزم! این مقداری دارو هست.”

من آنقدر مریضم که نمی توانم آن را بخورم.”

صبح روز بعد، او سردرد داشت.” آخ! آخ! درد می کند.”

دارو؟” نه! من خیلی بیمارم!”

نزدیک ظهر او شکم درد داشت.”آخ! آخ! آخ! درد می کند.”

پدرش گفت: “اوه عزیزم!

نزدیک عصر، او گوش درد داشت.”آخ! آخ! آخ! آخ! درد می کند.”

پدرش گفت: “اوه عزیزم! من دارم به دکنر تلفن میزنم.”

Siriwat گفت: ” من آنقدر بیمارم که نمی توانم دکتر را ببینم!”

اما دکتر رسید. او گفت: ” دمای تب بالا!” این دارو را بخور.”

روز بعد، Siriwat فریاد زد، صبح به خیر پدر! من الان خیلی بهتر هستم.”

 

   اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های مبتدی بیشتر هستید کلیک کنید  

0/5 (0 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *