متد های آموزش زبان : نگاهی جامع ـ مبحث فراسوی رویکردها و روش ها
چه رویکردهای جایگزینی در مطالعه تدریس زبان در خارج از چهارچوب رویکرد و روش های موجود وجود دارد؟ ما بر این باوریم که به دلیل نقش محوری رویکردها و روشها در توسعه حرفه آموزش زبان، پس برای زبان آموزان و معلمین مفید خواهد بود تا با رویکردها و روش های پیشنهادی برای آموزش زبان دوم و خارجی آشنا شوند. رویکردها و روش های اصلی نیازمند میزان زیادی تجربه و تمرین گروهی هستند که از آنها می توان درس گرفت. بنابراین، رویکردها و روشها را می توان مورد مطالعه قرار داد و به طور گزینشی بر آنها تسلط بافت تا :
ـ یاد گرفت که چگونه رویکردها و روشهای مختلف را اعمال کرد و درک کرد که چه زمانی آنها می توانند مفید باشند.
– برخی از مطالب و نکات مورد مناقشه ای را که از ویژگی تاریخچه آموزش زبان محسوب می شود، فهمید.
– در آن تجارب یادگیری زبان مشارکت کرد که براساس رویکردها و روش های کونا کوی منزله شالوده ای برای تأمل و مقایسه، حاصل شده است.
– از وجود مجموعه غنی فعالیت های موجود برای استفاده خلاق معلم آگاهی یافت.
ـ دریافت که چگونه نظریه و عمل را می توان از دورنماهای گوناگونی باهم مرتبط کرد.
با وجود این، معلمین و کارآموزان معلمی باید بتوانند رویکردها و روش ها را به صورت انعطاف پذیر زیر و خلاق براساس داوری ها و تجارب خود به کار بگیرند. در این فرایند، آنان باید هایی که به کار می گیرند، تعدیل و تغییر انجام دهند تا مناسب خودشان شود. آموزش تکنیک ها و رویه های یک روش معین احتمالا برای معلمین مبتدی که تازه شروع به به زبان کرده اند، حیاتی و ضروری محسوب می شود، چرا که این آموزش به آنها اعتماد به نفسی را که برای رویارویی با زبان آموز نیاز دارند، می دهد؛ و همچنین تکنیک ها و استراتژی های ارائه درس در کلاس را در اختیار آنها قرار می دهد.
تدریس، در مراحل آغازین عمدتا به کارگیری رویه ها و تکنیک هایی است که توسط دیگران ساخته شده است. یک رویکرد با روش از قبل تعیین شده، به همراه فعالیت، اصول، و تکنیک های مربوط به آن، نقطه شروعی اصلی برای معلم مبتدی است، ولی فقط باید به این صورت به آن نگریسته شود ولاغیر.
همچنانچه معلم تجربه و دانش کسب می کند، شروع به ایجاد رویکرد با روش شخصی تدریسی خود می کند؛ یعنی رویکرد یا روشی که براساس رویکرد با روشی ساخته شده قرار دارد، ولی به طور منحصر به فردی منعکس کننده باورها، ارزش ها، اصول و تجارب شخصی معلم است.
این کار منتج به از دست رفتن آن رویکرد با روشی نمی شود که معلم در شروع از آن بهره می جست، بلکه منتهی به تعدیل و تغییری در آن می شود، چرا که معلم چیزی به آن رویکرد یا روش اضافه می کند، آن را تعدیل می کند، و با واقعیات موجود در کلاس درس سازگار و همخوان می سازد.
در ایجاد یک رویکرد شخصی در تدریس زبان، یک نکته اولیه مهم همان باورها و اصول شخصی معلم است که موارد زیر را نیز مدنظر دارد:
. نقش او در کلاس درس
– ماهیت و سرشت تدریس و یادگیری مؤثر
ـ مشکلاتی که زبان آموزان با آن روبرو هستند و چگونگی حل این مشکلات
– فعالیت های یادگیری موفق
– ساختار یک درس مؤثر
ـ باورها و نظریه ها درباره این جنبه برای نقشه های معلم و تصمیمات یه ها درباره این جنبه های تدریس، منتج به ایجاد اصولی اساسی می شود که منبعی های معلم و تصمیمات آموزشی مهیا می سازد (ریچاردز، ۱۹۹۸).
معلم می تواند اصول گوناگونی را در زمان های مختلف، بسته به نوع کلاسی که تدریس می کند (برای مثال ، در زیر نمونه هایی از چنین کودکان یا بزرگسالان، زبان آموزان مبتدی با پیشرفته) به کار بگیرد. در زیر نمونه هایی از چنین اصولی ارائه شده است (بیلی (Bailey (۱۹۹۶):
۔ تمامی زبان آموزان را در درس دخیل کنید.
– زبان آموز – و نه معلم – کانون اصلی درس است.
ـ حداکثر فرصت را برای مشارکت زبان آموز در کلاس درس مهیا سازید.
ـ مسئولیت پذیری زبان آموز را زیاد کنید.
– در مورد اشتباه های زبان آموزان، تحمل داشته باشید.
ـ در زبان آموزان، اعتماد به نفس ایجاد کنید.
– استراتژی های یادگیری را بیاموزید.
– به مشکلات زبان آموز، پاسخ دهید و درس خود را براساس آن تهیه کنید.
ـ حداکثر میزان فعالیت زبان آموز به زبان آموز را انجام دهید.
– تعاون و همکاری را در بین زبان آموزان ترغیب نمایید.
ـ هر دو جنبه، یعنی دقت زبانی و سلاست زبانی، را در نظر داشته باشید و تمرین کنید.
ـ فقط به نیازها و علایق زبان آموزان پاسخ دهید.
فقط به تعداد معدودی از این اصول، در یک زبان به طور آگاهانه اشاره می شود. برخی از این اصول از رویکردها و روشهایی برگرفته شده اند که معلمین با آنها آشنا هستند. برخی دیگر از این اصول در طول زمان و براساس تجربه شخصی ایجاد شده اند.
تمامی تمرینات در کلاس درس منعکس کننده اصول و باورهای معلم است، و بنابراین دلیل اینکه معلمین کلاس های درس خود را به شیوه های مختلف اداره می کنند، نشان دهنده نظام های مختلف باورها در میان آنان است. کلارک و پترسون (۱۹۸۶) خاطر نشان ساختند که :
اکثر باورهای اصلی‘‘ معلمین براساس یادگیری خود آنان در کلاس درس و زمانی که خودشان به مدرسه می رفتند و نحوه تدریس معلمینی که به آنان درس می آموختند، قرار دارد . اموزش بعدی در زمان معلمی آنان باعث به هم ریختن این باورها نمی شود، شاید به این دلیل مخاطبش اصلا معلمین نیستند.
ـ اگر معلمین در واقع سعی در پیاده کردن ابتکاری خاص باشند که مورد تأیید باورها و اصول آنان نیست، ولی آن ابتکار مفید یا مؤثر باشد، در آن صورت، ملحوظ کردن یک باور یا اصل جانشین در هر شرایطی قابل قبول تر است.
تجربه کلاس درس و تعامل روزانه با همکاران، برای هر معلم مبتدی این پتانسیل را فراهم می سازد تا بر ارتباط مشخص بین باورها و اصول تأثیر گذارد ، و با گذشت زمان، تغییر آنها برای شخص میسر باشد. با وجود این، به نظر می رسد که تجربه بیشتر منتهی به قابلیت تغییر بیشتر در باورهایمان، و در نتیجه، رها کردن اصولی که از لحاظ آموزشی به آنها قوية اعتقاد داریم، نمی شود. در واقع این موضوع کاملا برعکس است، یعنی هر چه تجربیاتمان بیشتر شود، بیشتر متکی به آن اصول اساسی‘‘ می شویم، و از اینکه اینکار را می کنیم، آگاهی کمتری داریم .
– برنامه ریزی حرفه ای که معلمین را در توضیح باورها و اصولشان درگیر سازد، می تواند فرصتی برای خودآگاهی بیشتر فراهم سازد که از طریق آن به تأمل و پرسش انتقادی به عنوان نقاط شروع برای تغییرپذيري بعدی، برسیم.
– مفهوم سازی های معلم از، برای مثال، زبان، یادگیری، و تدریس در حیطه نظام باوری گسترده تر فردی قرار دارد که در بر گیرنده باورهایی در مورد ماهیت و سرشت انسان،فرهنگ، جامعه، آموزش، و از این دست است.
بنابراین، تربیت و آموزش معلم جای کار بیشتری – در مقایسه با یادگیری چگونه به کارگیری رویکردها و روشهای مختلف آموزشی – دارد. با وجود این، تجربه کردن رویکردها و روش های گوناگون می تواند پایه دانش عملی اولیه را در تدریس برای معلمین فراهم سازد، و همچنین می توان از این تجربه برای شناخت و پیشبرد باورها، اصول، و اقدامات خود معلم بهره جست.