لباس های مورد علاقه ی من
پسرکی از اینکه لباس هایش دیگر اندازه اش نیستند ناراحت است. مادرش با لباس ها چه خواهد کرد؟
متن داستان
“What are you doing Mum?” “I’m taking your old clothes to the charity shop.”
“Wait, they still fit me! Look! Grandma knitted this jumper for me. It’s my favorite!”
“The slippers are still OK though.” “Peter bought me these for my birthday!”
“OK, well the trousers are fine. I got these for Christmas.” “Yes, Christmas 2002.”
“Oh why did I grow so much? I love these clothes.” “OK you can take them.”
“I didn’t take the clothes to the shop.” “Why not?”
“On the way, I found someone who really needed some new clothes.”
ترجمه داستان
“مامان! چه کار می کنی؟” “لباس های قدیمی تو را به فروشگاه خیریه می برم.”
“صبر کن! آنها هنوز اندازه ی من هستند! ببین!” “این بلوز را مادر بزرگ برای من بافت، مورد علاقه ی من است.”
“دمپایی ها هم هنوز خوب هستند، اینها را پیتر برای تولدم خرید.”
“بسیار خوب، شلوار هم خوب است! من این را برای کریسمس گرفتم.”
“بله! کریسمس ۲۰۰۲!”
“اوه! چرا من اینقدر بزرگ شده ام؟ من عاشق این لباس ها هستم.”
“بسیار خوب، می توانی آنها را ببری.”
“من لباس ها را به فروشگاه خیریه نبردم.”
“چرا؟”
“من در مسیر، یک نفر را پیدا کردم که واقعا به لباس های جدید نیاز داشت.”
اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های مبتدی بیشتر هستید کلیک کنید