رکورد شکنان
دخترکی می خواهد در پارک رکورد بشکند. آیا موفق خواهد شد؟ داستان را تماشا کنید.
متن داستان
“What are you doing?”
“I was trying to break a world record.”
“How many jumps did you do?” “۲,۳۴۶”
“Wow! What’s the world record?”
“۱۷۷,۷۳۷٫ That’s another record I’ve failed to break.”
“Why, have you tried to break other records?”
“Yes, I try a new one each week. I really want to be a record breaker.”
“Last weekend I hula hooped with ten hoops, but the record is ninety-nine.”
“On my birthday, I tried to blow the biggest ever bubble-gum bubble. Mine was 30 centimeters high, but the record is 58.4 centimeters”
“Last month I tried to balance the most spoons on my face. The record is fifteen. I could only do three.”
“I’m never going to break a record.”
“Hey, wait a minute, You’ve tried to break a record every day this year, right?”
“Yes” “That’s 365 attempts!”
“The previous record was 364.”
“Congratulations, You really are a record breaker!”
ترجمه داستان
“چه کار میکنی؟“
“دارم سعی میکنم یک رکورد جهانی را بشکنم.”
“چند تا پریدی؟” “۲۳۴۶ تا“
“وای! رکورد جهانی چند تا است؟“
“۱۷۷٫۷۳۷ تا، رکورد دیگری هم هست که من نتوانستم بشکنم.”
“وای! آیا تو سعی داشتی رکورد دیگری را هم بشکنی؟“
“بله، من هر روز یک رکورد جدید را امتحان می کنم. من واقعا می خواهم که یک رکورد شکن باشم.”
“آخر هفته ی گذشته، من با ده حلقه ی هولاهوپ، حلقه زدم. اما رکورد ۹۹ تا حلقه است.”
“روز تولدم، من سعی کردم که بزرگ ترین حباب آدامسی را درست کنم، حباب من ۳۰ سانتیمتر ارتفاع داشت ولی حباب رکورد ۵۸٫۴ سانتی متر است.”
“ماه گذشته، من سعی کردم که بیشترین تعداد قاشق را روی صورتم معلق نگه دارم. عدد رکورد ۱۵ است، اما من تنها توانستم ۳ قاشق را نگه دارم.”
“من هرگز نخواهم توانست یک رکورد را بشکنم.”
“هی! یک لحظه صبر کن! امسال، تو هر روز سعی کرده ای که یک رکورد را بشکنی.”
“بله!”
“آن ۳۶۵ بار تلاش است، رکورد قبلی ۳۶۴ بار بود.”
“تبریک! تو واقعا یک رکورد شکن هستی.”
اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های متوسط بیشتر هستید کلیک کنید