داستان کوتاه – Santa’s Little Helper

هم دست کوچک بابانوئل

تعطیلات کریسمس شروع شده. آیا بابانوئل می تواند تمام هدایا را به موقع به دست بچه ها برساند؟

راهنمای مطالعه ی داستان کوتاه:

۱. ابتدا می توانید یکی دوبار ویدیوی داستان را به صورت تصویری ببینید تا گوشتان به جملات عادت کند و خلاصه ای از داستان را متوجه شوید.

۲. اگر چیزی متوجه نشدید نگران نشوید. می توانید از متن داستان کمک بگیرید. ویدیو را پخش کنید و همزمان با متن پیش بروید. می توانید این کار را چندین بار انجام دهید. 

۳. حالا برای درک بیشتر متن داستان را به همراه ترجمه ی آن مطالعه کنید.

۴. می توانید در مرحله آخر، بعد از پخش هر جمله در ویدیو، آن را متوقف کرده و با صدای بلند تکرار کنید. به این روش، تکنیک سایه یا Shadowing گفته می شود. این روش به تقویت مکالمه و تقویت توانایی های شنیداری شما کمک می کند. 

 

متن داستان

It’s Christmas Eve. Santa puts on his red jacket and his red hat. 

“Ho, ho, ho!” There are lots of presents in Santa’s sleigh for children around the world. 

Now they’re off! Santa leaves a present for good boys and girls. 

He eats one mince pie. Then two, three, four… “Hmm, yum, yum..”

Amy is asleep at home. Santa climbs down the chimney with Amy’s present. 

But oh dear… he is too fat, he can’t move! 

“Help, Rudolf!” “Thank you, Amy! Can you help me take the presents.” 

“Yes Santa, Let’s go!” Amy and Santa fly into the air. 

They go all around the world with the Christmas presents.

Amy goes down the chimney and puts the presents under the tree. 

“Catch Amy!” “Okay, Santa” The sleigh flies back to the North Pole for presents.

Santa’s toy factory is very busy. There are robots, balls, dolls and teddies. 

Amy is at the North Pole. It is snowing. Amy and Rudolf throw snowballs. 

They have lots of fun. “Thank you Amy” “Here’s a special present for you.” 

“Thanks Santa. See you again next year!” “Thank you Amy, from Santa.” 

ترجمه داستان

تعطیلات سال نوی کریسمس است. سانتا (بابانوئل) کت و کلاه قرمزش را می پوشد. 

“هو! هو! هو!” هدایای بسیار زیادی برای کودکان سراسر دنیا در سورتمه ی بابانوئل وجود دارد. 

حالا آن ها به راه افتادند! بابانوئل برای پسرها و دخترهای خوب هدیه ای می گذارد.

او یک کلوچه گوشت دار می خورد. سپس دوتا، سه تا، چهارتا و … “ممم… به به… ”

امی در خانه خوابیده است. بابانوئل با هدیه ی امی از دودکش خانه پایین می رود.

اما ای بابا… او بیش از اندازه چاق است و نمی تواند تکان بخورد!

“کمک رودالف!” “ممنونم امی! آیا می توانی کمکم کنی هدایا را بدهم؟”

“بله سانتا! بزن برویم!” امی و سانتا در هوا پرواز می کنند. 

آن ها به همراه هدایا به سراسر دنیا می روند. 

امی از دودکش پایین می رود و هدایا را زیر درخت ها قرار می دهد. 

“بگیر امی!” “باشه سانتا!” سورتمه برای هدایا به سمت قطب شمال پرواز می کند. 

کارخانه ی اسباب بازی سانتا بسیار شلوغ است. روبات ها، توپ ها، عروسک ها و خرس ها آن جا وجود دارند.

امی در قطب شمال است. برف می بارد. امی و رودالف برف بازی می کنند. 

آن ها بسیار خوش می گذرانند. “متشکرم امی!” “این هدیه ی خاصی برای تو است!” 

“متشکرم سانتا! سال بعد تو را دوباره می بینم!” “متشکرم امی! از طرف سانتا!”

 

   اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های مبتدی بیشتر هستید کلیک کنید  

0/5 (0 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *