داستان کوتاه – The First Marathon

اولین ماراتن

مسافت ماراتن دوندگی ۴۲ کیلومتر است و اولین بار، ۲۵۰۰ سال پیش طی شده است. تاریخچه ی آن را در داستان زیر تماشا کنید. 

راهنمای مطالعه ی داستان کوتاه:

۱. ابتدا می توانید یکی دوبار ویدیوی داستان را به صورت تصویری ببینید تا گوشتان به جملات عادت کند و خلاصه ای از داستان را متوجه شوید.

۲. اگر چیزی متوجه نشدید نگران نشوید. می توانید از متن داستان کمک بگیرید. ویدیو را پخش کنید و همزمان با متن پیش بروید. می توانید این کار را چندین بار انجام دهید. 

۳. حالا برای درک بیشتر متن داستان را به همراه ترجمه ی آن مطالعه کنید.

۴. می توانید در مرحله آخر، بعد از پخش هر جمله، ویدیو را متوقف کرده و با صدای بلند تکرار کنید. به این روش، تکنیک سایه یا Shadowing گفته می شود. این روش به تقویت مکالمه و تقویت توانایی های شنیداری شما کمک می کند. 

 

متن داستان

In 490 B.C. There was a big war between the Persians and the Greeks.

Persia was a huge empire, much bigger than Greece. It wanted to capture Athens. 

The Greek soldiers waited on top of the hill while the Persians army waited on the Plain of Marathon below. 

There were 48,000 Persian soldiers and only 10,000 Greek soldiers. 

The Greeks sent a messenger, Phiedippides, to Sparta to get help. He ran for two days over the mountains to ask the Spartans. 

But the Spartans would not fight until there was a full moon. Pheidippides returned to Marathon alone. 

The Greeks could not wait and attacked the Persian army. The Greeks ran towards the enemy. Persian arrows flew through the air.

The Greeks won. 6400 Persians were killed but only 192 Greeks died. 

The Persians ran to their ships and tried to escape. They tried to go to the Athens to capture the Greek women, children and old people waiting there. 

Pheidippides now had another job. He ran 40 kilometers to Athens to tell the Greeks that they had won, and to tell them that the Persians were coming. 

He arrived at the city gates very tired. “Rejoice, we conquer!” he shouted. Then he died.

From this great event the first marathon race of the Modern Olympic Games was run in 1896. It was run by a Greek runner, Spiridon Louis. 

And like Pheidippides a long time before, he also carried messages. He was a postman.

ترجمه داستان

سال ۴۹۰ قبل میلاد، جنگ بزرگی بین فارس ها و یونانی ها بود. 

ایران امپراطوری بزرگی بود، خیلی بزرگ تر از یونان و می خواست آتن را تسخیر کند. 

سربازان یونانی روی تپه ی بزرگی ایستاده بودند در حالی که لشکر ایرانی ها در میدان ماراتن منتظر بودند. 

۴۸ هزار سرباز ایرانی و تنها ۱۰ هزار سرباز یونانی آنجا بودند. 

یونانی ها فیدیپیدس پیام رسان را به اسپارتا فرستادند تا کمک بیاورد. او به مدت دو روز در کوهستان ها می دوید تا از اسپارت ها درخواست کمک کند.

اما اسپارت ها فقط شب هایی که ماه کامل بود می جنگیدند. فیدیپیدس تنها به ماراتن برگشت. 

یونانی ها نتوانستند صبر کنند و به لشکر ایرانی حمله کردند. آن ها به سمت دشمن حرکت کردند. تیرهای ایرانی ها در هوا به پرواز درآمدند. 

یونانی ها جنگ را بردند. ۶۴۰۰ ایرانی کشته شدند اما تنها ۱۹۲ سرباز یونانی به قتل رسیدند. 

ایرانی ها به سمت کشتی هایشان دویدند و سعی کردند فرار کنند. آن ها سعی کردند به آتن بروند تا زنان یونانی، کودکان و سالمندانی که آنجا منتظر بودند را به اسارت بگیرند. 

فیدیپیدس کاری جدید بر عهده داشت. او ۴۰ کیلومتر تا آتن دوید تا به یونانی ها بگوید که در جنگ پیروز شده اند و بگوید ایرانی ها در راه هستند. 

او سیار خسته به دروازه های شهر رسید. 

او  فریاد زد “شاد باشید! ما غلبه کردیم.” و سپس جان سپرد.

از این اتفاق بزرگ اولین مسابقه ی ماراتن مسابقات مدرن المپیک در سال ۱۸۹۶ طی شد. این مسیر توسط دونده ای یونانی به نام اسپیریدن لوییس طی شد.

و مانند فیدیپیدس او نیز زمانی پیام رسانی می کرده است. او قبلا یک پستچی بود. 

 

  اگر علاقمند به مطالعه ی داستان های متوسط بیشتر هستید کلیک کنید  

0/5 (0 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *