برنامه ریزی عصب شناختی زبان ـ مبحث پیشینه
برنامه ریزی عصب شناختی زبان (NLP) اشاره به یک فلسفه آموزشی و مجموعه ای از تکنیک های آموزشی دارد که نخستین بار در اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط جان گریندلر و ریچارد بندلر به عنوان صورت جایگزینی برای روان درمانی ابداع شد.
گریندلر (روانشناس) و بندلر (دانشجوی رشته زبان شناسی) علاقمند بودند بدانند که چگونه مردم همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و چگونه رفتار افراد موفق را می توان تکثیر و نسخه برداری کرد. آنها به مطالعه روان درمانگران موفق پرداختند و به این نتیجه رسیدند که آنان از الگوهای مشابهی در ارتباط با مراجعان خود، و زبانی که مورد استفاده قرار می دادند، تبعیت می کردند؛ و اینکه آنان همگی باورهای مشابهی به خود و آنچه انجام می دادند، داشتند‘‘ (رول و نورمن ۱۹۹۷).
گریندلر و بندلر “برنامه ریزی عصب شناختی زبان را به منزله سیستمی از تکنیک های روان درمانی ابداع کردند که می توانست در ایجاد تفاهم و ارتباط با مراجعان، گردآوری اطلاعات درباره نظرات درونی و بیرونی آنان درباره دنیا، و کمک به آنان برای دستیابی به اهدافشان و ایجاد تغییر شخصی مورد استفاده قرار بگیرد.
آنان در جستجوی پر کردن خلاء ای بودند که می اندیشیدند در تفکر و اقدامات روانشناختی در اواخر دهه ۱۹۷۰ وجود داشته باشد، و این کار را با ایجاد یک سری از شیوه های گام به گام انجام دادند که می توانست باعث شود تا مردم به واسطه آنها پیشرفت و بهبود یابند.
برنامه ریزی عصب شناختی زبان … مجموعه ای از تکنیکها، الگوها، و استراتژی ها در راستای کمک به ارتباط موفق، رشد و تغییر شخصی، و یادگیری است، که براساس یک سری از فرض های زیربنایی درباره طرز کار ذهن و چگونگی کنش و واکنش افراد، استوار است. (رول و نورمن، ۱۹۹۷ )
الگوی برنامه ریزی عصب شناختی زبان، چهارچوبی نظری و مجموعه ای از قواعد عملی برای جهت دادن با کمک کردن به تغییر درمانی است، ولی اصول برنامه ریزی عصب شناختی زبان در رشته های گوناگون دیگری نیز اعمال شده است (برای مثال، آموزش مدیریت، تربیت بدنی، فروش و بازاریابی، و تدریس زبان).
از آنجاییکه برنامه ریزی عصب شناختی زبان مجموعه ای از تکنیک های ارتباطی عام است، پس کاربران برنامه ریزی عصب شناختی زبان معمولا باید جهت چگونه استفاده کردن از این تکنیک ها در رشته خودشان، آموزش ببینند. برنامه ریزی عصب شناختی زبان در اصل برای اعمال در آموزش زبان، ایجاد نشد.
با وجود این و به دلیل اینکه فرض های زیربنایی برنامه ریزی عصب شناختی زبان توجه به نگرش به زندگی، به مردم، و به کشف و آگاهی از خود دارد، پس در رشته آموزش زبان تا حدودی خوشایند آنانی آمد که علاقمند به رویکردهای انسان گرایانه بودند – یعنی آن رویکردهایی که تأکید بر رشد تحقق خود و خودآگاهی داشت و همچنین آن رویکردهایی که تأکید بر اومانیسم عصر واگشت داشت.