رویکرد طبیعی ـ مبحث: المان های درسی ـ قسمت دوم
فرضیه درون داد
فرضیه درون داد می خواهد ارتباط بین آنچه را زبان آموز در یک زبان در معرض آن است درون داد و فراگیری زبان توضیح دهد، این فرضیه دربرگیرنده چهار موضوع اصلی است:
اول،این فرضیه مربوط به فراگیری است و نه یادگیری.
دوم،افراد زمانی به بهترین وجه زبان را فرا می گیرند که درون دادی را بفهمند که اندکی ورای سطح کنونی توانش آنان باشد
فراگیرنده می تواند از یک مرحله ۱ (در اینجا سطح توانش فراگیر شده است) به مرحله I+1 در اینجا ۱+I مرحله ای دقیقا پس از به همراه برخی ترتیب طبیعی است) به واسطه فهمیدن زبانی که حاوی I+1 است حرکت کند (کراشن و ترل، ۱۹۸۳)
نشانه های زبانی پایه گذاری شده بر روی موقعیت و بافت، اطلاعات فرازبانی، و جهان شناسی، درک (زبانی) را ممکن می سازد.
سوم،توانایی صحبت کردن به صورت سلیس را نمی توان به صورت مستقیم تدریس کرد بلکه این توانایی به صورت مستقل و در طی زمان ظاهر می شود، البته پس از آنکه فراگیرنده توانش زبانی را به واسطه فهمید درون داد به دست آورده باشد.
چهارم،اگر مقدار کافی از درون داد قابل فهم وجود داشته باشد، I+1 معمولا به صورت خودکار مهیا خواهد شد. درون داد قابل فهم به گفته هایی اطلاق می شود که زبان آموز بر اساس بافتی که در آن این گفته ها و زبان مورد استفاده قرار می گیرد، می فهمد. وقتی متکلمی زبان را چنان به کار می گیرد که فراگیرنده پیام را می فهمد، متکلم “توری پرتاب می کند که حاوی ساخت هایی است که در حدود سطح کنونی توانش فراگیرنده است، و این شامل موارد زیادی از ۱+I خواهد بود. بنابراین، نیاز است که درون داد به خوبی هماهنگ با سطح کنونی توانش زبانی زبان آموز باشد، و در واقع نباید در کلاس درس درون داد را به خوبی هماهنگ با سطح کنونی توانش زبانی زبان آموزان کرد، چون کلاس درس جایی است که زبان آموزان دارای سطوح مختلف توانش زبانی هستند.
درست همانطور که به کودکان فراگیرنده زبان بومی نمونه هایی از “گفتار پرستار ارائه میشود که تا حدودی هماهنگ با سطح کنونی فهم آنهاست، به زبان آموزان بزرگسال زبان در نیز باید کدهای ساده ای ارائه کرد که فهم زبان دوم را تسهیل می کند. یکی از چنین کدهایی گفتار خارجی »» است که به آن گفتار متکلمین بومی زبان اطلاق می شود که هنگام صحبت با خارجیان، گفتار خود را ساده سازی می کنند. “گفتار خارجی دارای ویژگیهای: صحبت شمرده تر، تکرار، بیان مجدد، استفاده از بلی اخیر به جای جملات سؤالي wh دار، و تغییرات دیگری است که پیام را برای افرادی که مهارت زبانی محدودتری دارند، قابل فهم تر می سازد.
فرضية صافی عاطفی
کراشن حالت با نگرش های عاطفی زبان آموز را به صورت یک صافی می داند که درون داد مورد لزوم برای فراگیری را به راحتی می تواند از خود عبور دهد، مانع آن شود و یا آن را کاملا سد کند. صافی عاطفی کمتر، مطلوب است، چونکه سد کمتری در برابر این درون داد ضروری ایجاد می شود. این فرضیه بر اساس تحقیق و پژوهش بر روی فراگیری زبان دوم استوار شده است که در آن سه نوع متغير عاطفی با نگرش به فراگیری زبان دوم مرتبط می شود.
ا- انگیزش. زبان آموزانی که دارای انگیزش بالایی هستند، معمولا بهتر زبان را می آموزند.
۲- اعتماد به نفس، زبان آموزانی که اعتماد به نفس و تصویر ذهنی خوبی از خود دارند، موفق تر هستند.
۳- اضطراب. اضطراب فردی کم و اضطراب کلاس درسی کم در فراگیری زبان دوم کمک کند.
هستند. فرضیه صافی عاطفی چنین می گوید که فراگیرندگانی که دارای فیلتر عاطف کمی هستند در جستجوی درون داد بیشتری هستند و به آن دست می یابند، و با اعتمادین تعامل می کنند، و پذیرای درون داد بیشتری هستند که به آنها می رسد، فراگیرندگان مظطرب دارای صافی عاطفی بیشتری هستند که باعث می شود فراگیری رخ ندهد. باور بر این است که این صافی عاطفی (برای مثال، ترس با ناراحتی) در اوایل نوجوانی به وجود آید و این توجیهی است برای برتری آشکار کودکان (در مقایسه با فراگیرندگان بزرگسال) در فراگیری یک زبان دوم.
این پنج فرضیه کاربردهای واضحی برای تدریس زبان دارد. به طور خلاصه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ـ تا حد ممکن درون داد قابل فهم بیشتری باید عرضه شود.
۲ـ هر چیزی که به درک فراگیرنده کمک کند، مهم است وسایل کمک آموزشی بصری مفید هستند. همچنین در معرض گستره وسیعی از واژگان و نه مطالعه ساخت نحوی قرار گرفتن حائز اهمیت است.
۳- تمرکز در کلاس درس باید بر روی شنیدن و خواندن باشد، باید اجازه داد تا مهارت گفتار خودش “ظهور کند.
۴- برای کم کردن صافي عاطفی، تکلیف زبان آموز باید بر اساس برقراری ارتباط معنادار باشد و به صورت زبانی، درون داد باید جالب باشد که در نتیجه باعث به وجود آمدن جو کلاس درسی آرام تری می شود.
طرح درسی اهداف
رویکرد طبیعی برای مبتدیان است و چنان طراحی شده تا آنان بتوانند به سطح میانی برسند. این رویکرد انتظار دارد که زبان آموزان:
به صورت خوبی در موقعیت زبان مقصد عمل کنند. آنان صحبت متکلم زبان مقصد را خواهند فهمید (شاید با درخواست برای واضح کردن گفتار)، و قادر خواهند بود که در خواست ها و ایده های خود را منتقل کنند (به شیوه های غیر توهین آمیز). لازم نیست که زبان آموزان هر کلمه ای در یک حوزه معنایی خاصی را بلد باشند. همچنین لزومی ندارد که نحوه و واژگان بدون غلط باشد . ولی گفته آنان باید قابل فهم باشد. آنان باید قادر باشند که معانی را روشن سازند، ولی الزاما نباید از لحاظ تمام جزئیات دستوری گفته هایشان صحیح باشد. (کراشن و نول، ۱۹۸۳)
با وجود این، از زمانی که رویکرد طبیعی به عنوان یک مجموعة عام از اصول قابل اعمال به انواع گسترده ای از موقعیت های مطرح می شود، همچنانچه در آموزش ارتباطی زبان اینچنین بود) اهداف خاص بستگی به نیازهای زبان آموز، و مهارت خواندن، نوشتن، گوش دادن صحبت کردن )، و سطح تدریس دارد.
کراشن و ترل بر این باور هستند که گفتن این موضوع به زبان آموزان اهمیت دارد که آنان چه توقعی باید از یک دوره کلاس درس داشته باشند و چه انتظاراتی نیز نباید داشته باشند آنان، برای مثال، یک هدف ممکن و همچنین آن چیزی را که هدف دوره نیست برای کلاس مبتدی زبان اسپانیولی که با رویکرد طبیعی اداره می شود به این صورت عنوان می کنند:
پس از صد تا صد و پنجاه ساعت تدریس زبان اسپانیولی با رویکرد طبیعی شما قادر خواهید بود تا از پس زبان اسپانیولی برآیید. شما می توانید با یک متكلم بومی زبان اسپانیایی بدون مشکل صحبت کنید. اکثر متون عادی زبان اسپانیولی را، برخی اوقات با کمک فرهنگ لغت، بخوانید؟ آنقدر اسپانیولی بلد باشید تا خودتان به یادگیری بیشتر زبان اسپانیولی ادامه دهید.
پس از صد تا صد و پنجاه ساعت تدریس زبان اسپانیولی با رویکرد طبیعی شما قادر نخواهید بود تا خودتان را به جای متکلم بومی جا بزنید یا زبان اسپانیولی را به آن راحتی که زبان انگلیسی را به کار می برید، مورد استفاده قرار دهید، نمی توانید محبت متکلمین بومی زبان را وقتی باهم صحبت می کنند بفهميد (احتمالا نمی توانید به طور موفق استراق سمع کنید)؛ نمی توانید زبان اسپانیولی را با راحتی پشت تلفن صحبت کنید و یا به راحتی در مکالمه ای که در آن متکلمین بومی زبان متعددی وجود دارند و در مورد موضوع ناآشنایی صحبت می کنند، شرکت کنید. (کراشن و ترل، ۱۹۸۳)
برای مطالعه “قسمت سوم” کلیک کنید