یادگیری جمعی زبان مبحث رویکرد
نظریه زبانی ما دیدگاهی تعاملی‘‘ از ساماندهی زبانی را در فصل دو مطرح کردیم. یادگیری جمعی زبان بر پایه برخی از فرض های اصلی ماهیت تعاملی اجمعی زبان و یادگیری زبان استوار شده و به طرق گوناگونی بر این فرضها تکیه می کند.
فرض اول
منعکس کننده عنوان کتابی درباره زبان کودک به نام (زاده شده برای صحبت کردن ویکس ، ۱۹۷۹) است.
مؤلف در این کتاب و کتاب های دیگرش) چنین اظهار می دارد که تمامی کودکان طبیعی که در یک محیط عادی رشد می کنند، صحبت کردن را یاد می گیرند. ما زاده شده ایم تا صحبت کنیم… ما خود را به این صورت باید در نظر داشته باشیم که برنامه ریزی شده ایم تا صحبت کنیم… برقراری ارتباط، هدف اصلی زبان محسوب می شود. (ویکس، ۱۹۷۹)
فرض دوم
این است که اکثر گفتار صحبت به صورت مکالمه و گفتگو می باشد. ’’انسانها بخش زیادی از عمرشان را در مکالمه و گفتگو صرف می کنند و برای اکثر آنان گفتگو مهم ترین و جالب ترین فعالیت است.‘‘ (ریچاردز و اشمیت ، ۱۹۸۳)
فرض سوم
این است که مکالمه و گفتگو بر اساس یک مجموعه توافق شده خاص از قواعد یا اصول‘‘ همکاری عمل می کند. (گرایس ، ۱۹۷۵)
فرض چهارم
این است که شخص یاد می گیرد که چگونه این اصول همکاری در زبان بومی اش از طریق تعامل گفتاري روزمره تحقق می یابد.
فرض پنجم
این است که شخص یاد می گیرد که چگونه این اصول همکاری در زبان درمان طریق مشارکت در فعالیت های تعاملی که به صورت جمعی سازماندهی شده، تحقق می یابد.
این کار مستلزم:
یک متوالی سازی از استراتژی ها در کلاس درس محاوره است که به دقت زبان آموزان را آماده می سازد و این متوالی سازی به طرز نظام مندی رویه کلاس درسی کلیشه ای را از بین می برد، و روية کلاس را به صورت تعاملی که مستقل و آزاد است، می سازد. از طریق این رویکرد، زبان آموزان مرحله به مرحله، تکنیک های نقشی تعاملی را همزمان با ایجاد یک اعتماد گروهی یاد می گیرند (کریستیسون و باسانو، ۱۹۸۱).
تمرینهایی که سعی در ساماندهی یادگیری زبان دوم بر اساس این فرض ها – چه به صورت آشکار یا تلویحی – دارند، مشتركة به نام یادگیری جمعی زبان نامیده می شوند. یادگیری جمعی زبان در کاربردش برای حمایت از الگوهای ساختاری و نقشی و همچنین الگوهای تعاملی زبان به کار می رود، چون که فعالیت های یادگیری جمعی زبان را می توان برای تمرکز بر روی صورت زبان و همچنین تمرین بر روی نقش های خاص زبان مورد استفاده قرار دارد.
نظریه یادگیری
طرفداران یادگیری جمعی اساسا بر شالودۀ کتاب های نوشته شده توسط ژان پیاژه (برای مثال، ۱۹۶۵) و لو ویگوتسکی (برای مثال، ۱۹۶۲) که روان شناسان رشدی هستند، قرار دارند. هر دوی این روانشناسان بر نقش محوري تعامل اجتماعی در یادگیری تکیه دارند، همچنانچه قبلا بحث شد، یک فرض اصلي یادگیری جمعی زبان این است که زبان آموزان توانش زبانی در یک زبان را توسط محاوره و گفتگو کردن در موقعیت های اجتماعی یا آموزشی به دست می آورند. طرفداران یادگیری جمعی زبان ساخت های تعاملی خاصی را مطرح کرده اند که بهینه ترین ساخت ها برای یادگیری قواعد و تمرین های مناسب دری کردن به یک زبان جدید محسوب می شوند. یادگیری جمعی زبان همچنین در جستجوی دست یافتن به مهارت های تفکر انتقادی از سوی زبان آموزان است، که در هر نوع یادگیری، مهم و اساسی محسوب می شود.
برخی از مؤلفان حتى تفکر انتقادی را تا سطح تمرکز بر روی مهارت های زبانی – خواندن، نوشتن، گوش کردن، و صحبت کردن به بالا برده اند ( کاگان ۱۹۹۲). یک رویکرد برای دخیل کردن تدریس تفکر انتقادی که توسط هواداران یادگیری جمعی زبان اتخاذ شده، جدول سؤال نامیده می شود (ویدرهولد، ۱۹۹۵). ويدرهولد مجموعه ای از فعالیت های جمعی را بر اساس جدولی ساخته است که زبان آموزان را ترغیب میکند تا انواع سؤالات عمیق تری را بپرسند و به آنها پاسخ بدهند. باور بر این است که فعالیت هایی از این نوع باعث پرورش تفکر انتقادی می شود (اساس این جدول درجه بندی اهداف آموزشی ارائه شده توسط بلوم (۱۹۵۶) است، که یک سلسله مراتب اهداف یادگیری – از به خاطر آوردن ساده اطلاعات تا داوری کردن های مفهومی – را در نظر دارد.)
کاگان و دیگر نظریه پردازان یادگیری گروهی این چهارچوب را به عنوان یک نظریه یادگیری زیربنایی برای یادگیری جمعی اتخاذ کرده اند.
کلمه جمعی در یادگیری جمعی به جنبه مهم دیگری از یادگیری جمعی زبان تأکید دارد:
یعنی اینگونه یادگیری در جستجوی ایجاد آن کلاس های درسی است که تعاون و همکاری (و نه رقابت) را در یادگیری می پروراند.
طرفداران یادگیری جمعی زبان در آموزش عام بر مزایای تعاون و همکاری در ترغیب یادگیری تأکید دارند:
همکاری و تعاون همانا کار کردن با یکدیگر برای دستیابی به اهداف مشترک است. در موقعیت های جمعی، زبان آموزان نتایجی را مدنظر دارند که هم برای خودشان و برای اعضای دیگر گروه مفید است. یادگیری جمعی همان کاربرد آموزشی گروههای کوچک است که در آن زبان آموزان با یکدیگر همکاری می کنند تا یادگیری خود و دیگران را به حداکثر برسانند. این مورد را می توان با یادگیری رقابتی در تقابل قرار داد که در آن زبان آموزان علیه یکدیگر برای دستیابی به یک هدف تحصیلی (برای مثال گرفتن نمرة “الف) به رقابت می پردازند. (جانسون و دیگران،۱۹۹۴)
مک گروارتی (۱۹۸۹) بنا به دورنمای آموزش زبان دوم، شش مزیت یادگیری را برای زبان آموزان در کلاس درس یادگیری جمعی زبان مطرح می کند:
۱ـ فراوانی و تنوع بیشتر تمرین زبان دوم از طریق انواع مختلف تعامل.
۲ـ امکان رشد با کاربرد زبان به طرفی که رشد شناختی و مهارت های زبانی را افزایش می دهد.
۳- ایجاد فرصت هایی برای ادغام زبان با تدریس محتوا محور.
۴ـ ایجاد فرصت هایی برای دخیل کردن گونه های بیشتری از مطالب درسی برای تحریک یادگیری زبان و مفهوم.
۵- آزاد گذاشتن دست معلمین برای تسلط یافتن بر مهارت های جدید شغلی، به ویژه آن مهارت هایی که بر برقراری ارتباط تأکید دارند.
۶- ایجاد فرصت هایی برای زبان آموزان تا به مثابه مرجع برای یکدیگر عمل کنند، و در نتیجه نقش فعال تری در یادگیریشان داشته باشند.
برای مطالعه قسمت بعدی “یادگیری جمعی زبان مبحث طرح درسی ـ قسمت اول” کلیک کنید