روش شنیداری ـ گفتاری ـ مبحث طرح درسی
طرح درسی
طرفداران روش شنیداری – گفتاری، تجدیدنظری کامل در باب برنامه درسی زبانی را طالب بودند. آنان همانند اصلاح گرایان قرن نوزدهم، تدریسی گفتار محور را که هدف اصلی آن تسلط و مهارت گفتاری بود، طرح کردند، و مطالعه دستور زبان یا ادبیات را به منزله هدف آموزش زبان خارجی، طرد کردند. یک تغییر اساسی مورد نیاز است، یک جهت گیری جدید در مورد رویه لازم است و خانه تکانی کامل در مورد روشها، مطالب آموزشی، متون، و آزمونها اجتناب ناپذیر می باشد. (بروکس، ۱۹۶۴)
بروکس بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت برنامه شنیداری – گفتاری تمایز قائل می شود. اهداف کوتاه مدت شامل:
آموزش دادن در درک مطلب شنیداری، تلفظ صحیح و دقیق، شناخت علایم گفتاری به منزله نشانه های خطی حک شده بر روی صفحه کاغذ، و توانایی تولید این علائم در نوشتار است (بروکس، ۱۹۶۴).
این اهداف آنی تلویحا دربردارنده سه هدف دیگر است:
اول، کنترل ساختهای آوایی، صورت، و ترتیب کلمه در زبان جدید؛ دوم، آشنایی با عناصر واژگانی که معنا را به این ساختها محمول میکند؛ و سوم، معنا، البته از لحاظ اهمیتی که این علایم کلامی برای متکلمین بومی زبان دارند؟ (بروکس، ۱۹۶۴)، اهداف بلند مدت باید آن زبانی باشد که متکلمین بومی زبان آن را به کار می برند…… باید آن دانشی از زبان دوم برای زبان آموز حاصل شود که یک دوزبانه واقعی آن را دارد.‘‘ (بروکس، ۱۹۶۴)
در عمل این بدان معنا است که توجه و تمرکز در مراحل اولیه بر روی مهارت های کلامی است، که به تدریج و به موازات آنکه یادگیری بیشتر می شود، به مهارت های دیگر انتقال می یابد.
مهارت و تسلط شفاهی مساوی با تلفظ صحیح و دقیق و دستور زبان درست، و توانایی پاسخ دهی سریع و درست در موقعیتهای گفتاری است. تدریس درک مطلب شنیداری، تلفظ، دستور زبان، و واژگان، همگی مرتبط با رشد سلاست و روانی شفاهی است. مهارتهای خواندن و نوشتن را می توان آموخت، ولی این مهارت ها بستگی به مهارت های شفاهی دارند که نخست باید یاد داد. زبان در نظریه شنیداری – گفتاری اساس گفتار است، ولی خود مهارت های صحبت کردن وابسته به توانایی درک و تولید دقیق و صحیح مختصه های اصلی واجی زبان مقصد، سلاست در به کار بردن الگوهای کلیدی دستور زبان در آن زبان و دانش واژگانی کاف برای کاربرد این الگوها، است.
برنامه درسی روش شنیداری – گفتاری در واقع رویکردی زبان شناختی یا ساخت مند به آموزش زبان است. نقطه شروع همانا برنامه درسی زبان شناختی است که حاوی عناصر اصلی واج شناسی، تکواژشناسی، و نحو زبان است که بر حسب ترتيب ارائه آنها، مرتب شده است. این موارد را می توان تا حدی با انجام دادن تجزیه و تحلیل مقابله ای بر روی تفاوت های بین زبان مادری و زبان مقصد به دست آورد، چون به نظر می رسد که این تفاوتها علت مشکلات اصلی باشد که زبان آموز با آنها مواجه می شود. افزون بر این، یک برنامه درسی واژگانی متشکل از عناصر واژگانی پایه، معمولا از قبل تعیین می شود. برای مثال، در کتاب شالوده هایی برای تدریس زبان انگلیسی (نوشته فراز و فرایز، ۱۹۶۱)، یک پیکرۀ زبانی از عناصر واژگانی و ساختی که در سه سطح درجه بندی شده اند، پیشنهاد شده است، البته به همراه طرح هایی راجع به موقعیت هایی که این موارد را می توان در درون آن موقعیت ها و بافت ها به کار برد.
مهارت های زبانی به ترتیب شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن، تدریس می شود. مهارت شنیدن عمدتا به صورت آموزش دیدن در تمیز دادن الگوهای صوتی اصلی مشخص می شود. زبان مقصد را می توان به طور کامل به صورت شفاهی از اول ارائه کرد؛ از صورت های نوشتاری معمولا در مراحل اولیه زبان آموزی استفاده نمی شود.
فعالیت های زبان آموز در نخست باید محدود به تمرین شنیداری – گفتاری و اشاره ای به بصری رفتار زبانی باشد.
پس از شناخت و تمیز دادن، تکرار، تقلید، و حفظ کردن می آید. فقط وقتی زبان آموز کاملا با اصوات، ترتیب های آنها، و صورتها آشنایی می یابد، توجه خود را معطوف به افزایش دادن واژگان می کنند… در سرتاسر یادگیری، اول تمرکز زبان آموز بر روی دستیابی به دقت و صحت زبانی است و
سپس به سلاست و روانی زبانی می پردازد. (بروکس، ۱۹۶۴،) زمانی که مهارت های خواندن و نوشتن عرضه شدند، زبان آموزان یاد می گیرند آن چیزهایی را که قبلا یاد گرفته اند به صورت شفاهی بگویند، بخوانند و بنویسند. تلاش در راستای به حداقل رساندن احتمال اشتباه کردن، چه در گفتار و چه در نوشتار، با استفاده از یک رویکرد به شدت ساخت مند برای ارائه عناصر زبانی جدید، صورت می گیرد. در سطوح پیشرفته تر، تکالیف خوانداری و نوشتاری پیچیده تر را می توان ارائه کرد.
انواع فعالیت های یادگیری و تدریسی دیالوگ و تمرین شفاهی اساس تمرینات کلاس درسی را در روش شنیداری – گفتاری، تشکیل می دهد. دیالوگ در واقع وسیله ای برای بافتمند سازی ساخت های اصلی است و موقعیت هایی را نشان می دهد که در آنها می توان ساخت ها و همچنین برخی وجوه فرهنگی زبان مقصد را به کار برد. از دیالوگ برای تکرار و حفظ کردن بهره گرفته می شود. تلفظ، تکیه، ریتم، و آهنگ گفتار صحیح مورد تأکید است. پس از آنکه دیالوگی ارائه و حفظ شد، الگوهای دستوری خاص در آن دیالوگ انتخاب شده و کانون تمرکز انواع مختلفی از تمرینات شفاهی و تمرینات مربوط به تمرین الگو می شوند.
استفاده از تمرینات شفاهی و تمرین الگویی، ویژگی بارز روش شنیداری گفتاری است. انواع گوناگونی از این تمرینات شفاهی مورد استفاده قرار گرفته اند. بروکس (۱۹۶۴،) موارد زیر را مطرح می کند: ١- تكرار. زبان آموز گفته ای را با صدای بلند (پس از شنیدن آن از معلم) تکرار می کند. او این کار را بدون نگاه کردن به کتاب یا متن چاپ شده انجام می دهد.
این گفته باید به اندازه کافی کوتاه باشد تا از راه گوش به یاد سپرده شود. آوا به اندازۀ صورت و ترتیب، مهم است. مثال
This is the seventh month. – This is the seventh month.
پس از آنکه زبان آموز یک گفته را تکرار کرد، می تواند آن را مجددا تکرار کند و کلمات اندکی به آن اضافه کند، سپس کل گفته را تکرار کند و کلمات بیشتری به آن بیافزاید.
مثال ها:
I used to know him. _ I used to know him.
I used to know him years ago. _ I used to know him years ago when we
were in school… .
۲- تصريف. یک کلمه در یک گفته در هنگام تکرار به صورتی دیگر می آید.
عشانها
I bought the ticket. – I bought the tickets. He bought the candy. She bought the candy. I called the young man. I called the young men….
۳- جایگزینی. یک کلمه در گفته جایگزین کلمه دیگری می شود. مثال ها
He bought this house cheap. – He bought it cheap. Helen left early. – She left early. They gave their boss a watch. – They gave him a watch….
۴- بازگویی. زبان آموز یک گفته را بازگو می کند و آن را طبق دستور به کس دیگری می گوید. مثال ها
Tell him to wait for you. – Wait for me. Ask her how old she is. – How old are you? Ask John when he began. – John, when did you begin?….
۵۔ تکمیل کردن. زبان آموز گفته ای را می شنود که یک کلمه آن ناقص است، سپس صورت تکمیل
شده آن گفته را تکرار می کند. مثال ها
I’ll go my way and you go…. – I’ll go my way and you go yours. We all have… own troubles. – We all have our own troubles….
– جابجایی. وقتی کلمه ای اضافه می شود، باید تغییری در ترتیب کلمه به وجود آید.
مثال ها
I’m hungry. (so). – So am I. I’ll never do it again. (neither). -Neither will I….
– بسط. وقتی کلمه ای اضافه می شود، جای معینی را در جمله می گیرد.
مثال ها
I know him. (hardly). – I hardly know him. I know him. (well). – I know him well….
کوتاه کردن یک کلمه مستقل جای یک گروه یا بند را می گیرد.
متال ها
Put your hand on the table. – Put your hand there. They believe that the earth is flat. – They believe it….
۹- تغییر شکل. یک جمله را با منفی کردن، پرسشی کردن، یا از طریق تغییر در زمان، وجه،
حالت فعل، یا وجه نمایی، می توان تغییر شکل داد. مثال ها |
He knows my address. He doesn’t know my address.
Does he know my address?
He used to know my address.
If he had known my address.
۱۰- ادغام. دو گفته مجزا را می توان به صورت یک گفته در هم ادغام کرد.
مثال ها
They must be honest. This is important. – It is important that they be
honest. I know that man. He is looking for you. – I know the man who is
looking for you….
۱۱- پاسخ. زبان آموز پاسخ مناسبی را به یک گفته ارائه شده می دهد. از قبل به او گفته شده که
به یکی از طرق زیر پاسخ دهد.
مؤدب باش.
سؤال را جواب بده.
موافقت کن.
مؤكد انه موافقت کن. تعجب خود را بیان کن تأسف خود را ابراز کن. مخالفت کن مؤكد انه مخالفت کن. بپرس که چه گفته شده است. خودت را به نفهمیدن بزن.
مثالها
مؤدب باش.
Thank you. – You’re welcome. May I take one? – Certainly.
مثال ها
سؤال را جواب بده
What is your name? – My name is Smith. Where did it happen? – In the middle of the street.
مثالها
موافقت کن.
He’s following us. – I think you’re right. This is good coffee. – It’s very good….
۱۲- بازسازی (گفته). به زبان آموز یک رشته از کلمات که از یک جمله انتخاب شده، ارائه
می شود، ولی این رشته از کلمات هنوز معنای اصلی جمله را محمولند. زبان آموز از این
کلمات استفاده میکند و با حداقل تغییر و اضافه کردن عنصر جدید، جمله را به صورت اصلی خود بازسازی می کند. می توان به زبان آموز نکاتی را از قبیل اینکه زمان جمله حال گذشته، یا آینده است، گفت مثال ها
students/ waiting/ bus – The students are waiting for the bus.
AV
The boys built a house in a tree….
boys/build/ house/ tree –
نقش زبان آموز
به زبان آموز به منزله ارگانیسمی نگاه می شود که می توان با استفاده از تکنیک های آموزشی خاص او را وادار به تولید پاسخ های صحیح نمود. تدریس نیز در تطابق با نظریه یادگیری رفتارگرا، تمرکز بر روی نمودهای خارجی یادگیری دارد تا فرایندهای داخلی، زبان آموزان نقشی واکنشی را به خاطر پاسخ دادن به محرک بازی می کنند، و در نتیجه کنترل کمی بر روی محتوا، سرعت یا سبک یادگیری دارند. زبان آموزان تشویق نمی شوند تا تعامل را آغاز کنند، چونکه این کار ممکن است منجر به اشتباه کردن از طرف آنان شود. این حقیقت که در مراحل اولیه، زبان آموزان همیشه معنای آنچه را که تکرار می کنند، نمی فهمند، نقص محسوب نمی شود، چرا که با گوش دادن به معلم، تقلید دقیق، و پاسخ دهی و اجرای تکالیف کنترل شده، آنان صورت جدیدی از رفتار کلامی را یاد می گیرند.
نقش معلم
در روش شنیداری – گفتاری همانند آموزش زبان موقعیتی، نقش معلم محوری و فعالانه است. در واقع این روش، روشی معلم محور است. معلم، الگوی زبان مقصد است؛ جهت و سرعت یادگیری را تعیین می کند؛ و بر عملکرد زبان آموزان نظارت دارد و پاسخهای غلط آنان را تصحیح می کند. معلم باید از طریق تمرینات و تکالیف شفاهی گوناگون و انتخاب موقعیت های مناسب در تمرین ساخت ها، زبان آموزان را همواره متوجه نگه دارد. یادگیری زبان نتیجه تعامل فعال کلامی بین معلم و زبان آموزان محسوب می شود. عدم موفقیت در یادگیری فقط از اعمال نامناسب این روش (برای مثال، معلم تمرین کافی برای زبان آموزان ارائه نکرده، یا زبان آموزان الگوها و ساخت های اصلی را حفظ نکردند) ناشی می شود، وگرنه خود روش هرگز زیر سؤال نمی رود.
بروکس چنین اظهار می کند که معلم باید برای انجام امور زیر آموزش دیده باشد:
ارائه کردن، تقویت و هماهنگ سازی، یادگیری چهار مهارت زبانی به ترتیب: شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن
استفاده کردند و استفاده نکردن – از زبان انگلیسی در کلاس درس زبان..
الگوی انواع مختلف رفتار کلامی باشد که زبان آموزان باید یاد بگیرند.
زبان گفتاری را به صورت دیالوگ تدریس کند. اداره کننده پاسخ دسته جمعی توسط تمامی زبان آموزان با گروه های زبان آموزان در کلاس باشد.
کاربرد ساخت زبان را از طریق تمرین الگویی تدریس کند.
به زبان آموزان در انتخاب و یادگیری واژگان کمک کند.
نشان دهد که در زبان مقصد چگونه کلمات به معنا مرتبط می شوند. از تمامی زبان آموزان بخواهد که صحبت کنند.
پاسخ های درست زبان آموز را به نحوی پاداش بدهد که یادگیری تقویت شود. داستان کوتاه و صورت های دیگر ادبی را تدریس کند.
یک محیط فرهنگی ایجاد کرده و آن را در طی مدت درس حفظ کند. قواعدی را در روز اول پایه بگذارد که برحسب آن کلاس زبان باید اداره گردد، و این قواعد را عملی سازد. (بروکس، ۱۹۶۴،)
نقش مطالب آموزشی
مطالب آموزشی در روش شنیداری – گفتاری به معلم کمک میکند تا تسلط و مهارت زبانی مورد نیاز برای زبان آموزان حاصل شود. مطالب آموزشی عمدتا معلم محور هستند. کتاب درسی غالبا در مراحل اولیه یک دوره یعنی موقعی که زبان آموز اساسا به گوش دادن، تکرار کردن، و پاسخ دادن مشغول است، به کار نمی رود.
در این مرحله یادگیری، در معرض كلمة نوشتاری قرار گرفتن، مناسب محسوب نمی شود، چرا که باعث انحراف توجه زبان آموز از درون داد شنیداری می گردد. با وجود این، معلم به کتب راهنمای معلمین دسترسی دارد که شامل توالی ساختمند درس ها که باید از آن تبعیت شود، و دیالوگ ها، تمرینات شفاهی، و دیگر فعالیت های تمرینی است. وقتی کتب درسی و مطالب آموزشی نوشتاري چاپ شده به زبان آموز عرضه می شود، این مطالب حاوی دیالوگها و موارد مورد نیاز برای تمرینات شفاهی و کتبی است.
ضبط صوت و تجهیزات سمعی بصری اغلب نقش مهمی در دوره درسی مبتنی بر روش شنیداری – گفتاری دارند. اگر معلم متکلم ہومی زبان مقصد، نباشد، نوار ضبط الگوهای دقیقی از دیالوگ ها و تمرینات عرضه می کنند. آزمایشگاه زبان نیز نقشی اساسی دارد.
آزمایشگاه زبان موقعیت لازم را برای کار تمرینی بیشتر و ارائه تمرین کنترل شده عاری از خطای ساخت های پایه را، ممکن می سازد. همچنین به خاطر اینکه می تواند جایگزین تمرین کلاس درسی باشد، تنوعی محسوب می شود.
یک درس ضبط شده می تواند نخست شامل یک دیالوگ برای تمرین شنیداری باشد تا زبان آموزان بتوانند جملات موجود در دیالوگ را خط به خط تکرار نمایند، و همچنین تمرینات بیشتر مربوط به مهارت زبانی را در دستور زبان یا تلفظ فراهم می آورد.