نظریه زبانی ما دیدگاهی تعاملی‘‘ از ساماندهی زبانی را در فصل دو مطرح کردیم. یادگیری جمعی زبان بر پایه برخی از فرض های اصلی ماهیت تعاملی اجمعی زبان و یادگیری زبان استوار شده و به طرق گوناگونی بر این فرضها تکیه می کند.

فرض اول

منعکس کننده عنوان کتابی درباره زبان کودک به نام (زاده شده برای صحبت کردن ویکس ، ۱۹۷۹) است.

Continue reading →

یادگیری جمعی زبان بخشی از یک رویکرد آموزشی عام تر است که تحت عنوان یادگیری گروهی شناخته می شود. یادگیری جمعی رویکردی در آموزش زبان است که حداکثر استفاده را از فعالیت های جمعی (که شامل گروه های دونفره و یا گروه های کوچک زبان آموزان در کلاس درس است) می برد. یادگیری جمعی به صورت زیر تعریف شده است:

Continue reading →

زبان کلگرا، نظام زیان را از دیدگاهی مدنظر دارد که ما قبلا آن را دورنمای تعاملی نامیدیم. بدون شک، چنین دورنمایی، دیدگاهی اجتماعی است که زبان را به منزله ابزاری برای برقراری ارتباط بشری می داند و در آن روابط تعاملی بین خواننده و نویسنده وجود دارد. کاربرد زبانی همواره در بافتی اجتماعی به وقوع می پیوندد، و این را می توان در مورد زبان شفاهی و کتبی، و کاربرد زبان مادری و زبان دوم نیز، گفت‘‘ (ریگ، ۱۹۹۱). در زبان کلگرا تأكيد شدید بر روی اعتبار و اصالت “ (زبانی در تألیف کتب درسی، و همچنین بر روی مکالمه و محاوره است…

Continue reading →

شأن و منزلت واژگان در آموزش زبان به واسطه پیشرفت در نظریه واژگانی و زبانی؛ به واسطه کار در حیطه تحلیل پیکرۀ زبانی؛ و به واسطه شناختن نقش واحدهای چند کلمه ای در یادگیری زبان و ارتباط، به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. با وجود این، واژگان هنوز هم فقط یک مؤلفه از توانش ارتباطی است.

Continue reading →

توالی های رویه ای برای آموزش زبان واژگان بنیاد بسته به آنکه کدامیک از چهار نوع مطالب و فعالیت های مذکور در بخش قبل مورد استفاده قرار گرفته باشند، متفاوت است. با وجود این، تمامی برنامه ریزان تا حدودی مفروض می دارند که زبان آموز باید نقش تحلیلگر کلام را به عهده داشته باشد که در این حالت، کلام یا به صورت داده های بسته بندی شده و یا به صورت داده های یافت شده توسط یکی از برنامه های جستجوگر متن رایانه ای می باشد.

Continue reading →

در جایی که نظريه تأثیرگذار چامسکی در باب زبان تأکید بر توانایی متکلمین در خلق و تفسير معنای جملاتی دارد که منحصر به فرد هستند و قبلا هرگز تولید با شنیده نشده اند، دیدگاه رویکردها و روش ها در آموزش زبان واژگانی بر این باور است که فقط تعداد اندکی از جملات گفتاری به واقع کاملا بديع و جدید هستند، و اینکه واحدهای چند کلمه ای که به صورت بخش هایی وجود دارند.

با الگوهای حفظ شده، نسبت بسیار زیادی از کلام سلیس را که در مکالمه روزمره شنیده می شود، تشکیل می دهند (پاولی و سیاره ۱۹۸۳)، نقش هم آیند نیز در نظریه های واژه بنیاد زیان مهم است منظور از هم آیند همان کلماتی هستند که مرتبا باهم می آیند.

Continue reading →

منطق و توجیه برای آموزش زبان واژه بنیاد در رویکرد برنامه درسی واژگانی (ویلیس، ۱۹۹۰) مورد توصیف قرار گرفته است. همچنین اعمال و به کارگیری آن در دوره درسی کالینز کو بیلد نمایانگر سعی بلند پروازانه برای تحقق بخشیدن به یک برنامه درسی و ایجاد مطالب آموزشی براساس اصول واژگانی و نه دستور زبانی است. با وجود این، این موضوع نمی تواند دلیل فقدان علاقه و اشتیاقی باشد که متوجه این دوره شد.)

Continue reading →

در سرتاسر این کتاب مشاهده کردیم که نقطه محوری در یک رویکرد با روش در آموزش زبان، همان دیدگاهی است که به ماهیت زبان مربوط می شود، و این خود باعث و به ماهیت زبان مربوط می شود و این خود باعث شکل گرفتن اهداف آموزشی، نوع برنامه درسی اتخاذ شده، و نحوه تأكید در تدریس کلاس درسی می شود. رویکرد واژگانی در آموزش زبان اشاره به رویکردی دارد که از این باور حاصل می شود که عنصر اصلی در یادگیری زبان و ارتباط، دستور زبان، نقش ها، مفاهیم، یا واحدهای دیگر طراحی و تدریس نیست؛

 بلکه واژگان – یعنی کلمه و ترکیب کلمه – است.

Continue reading →

برنامه ریزی عصب شناختی زبان، یک روش در آموزش زبان نیست و از یک مجموعه از تکنیک های آموزش زبان که بر شالوده نظریه ها و فرض ها در سطوح رویکرد و طرح درسی باشد، ساخته نشده است. بلکه یک فلسفه انسان گرایانه و مجموعه ای از باورها و پیشنهاداتی است که براساس روان شناسی مردم پسند قرار دارد و برای این طراحی شده تا مردم را متقاعد سازد که آنان این قدرت را دارند که زندگی خود و مردم دیگر را در جهت بهتر شدن کنترل نمایند و توصیه های عملی برای چگونه انجام دادن این کار دارد….

Continue reading →

بنا به گفته رول و نورمن، اصول برنامه ریزی عصب شناختی زبان را می توان در تدریس تمام وجوه زبان اعمال کرد. برای مثال، توالی درسی پیشنهادی در زیر برای کمک به زبان آموزان است تا به لحاظ احساس از معنای مفهومی یک ساخت دستوری آگاهی یابند.‘ تأكيد اوليه این توالی درسی، همانا آگاهی دادن (و در واقع،تولید) نمونه هایی از زمان حال کامل در زبان انگلیسی است….

Continue reading →