آموزش زبان توانش محور ـ المان های درسی ـ قسمت دوم

آموزش زبان توانش محور ـ المان های درسی ـ قسمت دوم

– از سرپرست بخواهید که کار را چک کند.

ـ اتمام آن وظیفه را به سرپرست گزارش کنید.

– لوازم (کاری) را بخواهید.

– بپرسید که ابزار کجاست: از دستورالعمل شفاهی برای یافتن جای یک ابزار پیروی کنید.

– از دستورات شفاهی ساده برای پیدا کردن مکانی، پیروی کنید.

– جداول، نمودارها، برچسب ها، یا دستورالعمل های کتبی را برای انجام دادن آن وظیفه بخوانید.

ـ مشکل را بیان کنید و در صورت نیاز کمک بخواهید.

– در مورد ماهیت با پیشرفت وظیفه کنونی پاسخگو باشید؛ میزان و نوع کاری را که قبلا تکمیل کرده اید، بیان کنید.

– به طور مناسب در مورد وقفه های کاری یا تغییرات کاری عکس العمل نشان دهید.

(مروویکی، ۱۹۸۶)

داکینگ (۱۹۹۴) ارتباط بین توانایی ها و عملکرد شغلی را به صورت زیر خاطرنشان می سازد:

یک قابلیت کار با یک کار را می توان مجموعه ای از واحدهای صلاحیت توصیف کرد که هر یک از آنها متشکل از شماری از عناصر صلاحیت است. یک واحد صلاحیت می تواند یک وظیفه یک نقش، یا یک جدول یادگیری باشد.

اینها در خلال زمان تغییر می کنند و از بافتي به بافت دیگر تغییر خواهند کرد. یک عنصر صلاحیت را می توان هر صفتی از فرد تعریف کرد که در عملکرد موفق یک وظیفه، شغل، نقش، یا فعالیت در یک محیط تحصیلی و یا محیط کاری نقش دارد. این می تواند شامل دانش خاص، فرایندهای تفکر، نگرش ها، و مهارت های مفهومی و فیزیکی باشد هرچیز که در عملکرد نقش دارد، باید لحاظ شود.

یک عنصر از صلاحیت دارای معنایی مستقل از بافت و زمان است. در واقع آن، جزء سازنده ویژگی های صلاحیت برای آموزش، تعلیم، ارزشیابی قابلیت کاری، وظایف، و کارها می باشد.

تولفسون(۱۹۸۶) در می یابد که تجزیه و تحلیل شغل به توانایی های متشکله عملکردی و نقشی در راستای تدوین اهداف آموزشی به اواسط قرن نوزدهم بر می گردد. در دهه ۱۹۶۰ حوزه های اصلی فعالیت بشری را که او بر این باور بود که باید اساس اهداف برنامه پلی باشد، به طور کلی مشخص کرد. به همین منوال، در سال ۱۹۲۶، بابیت اهداف ادامه تحصیلی را براساس تجزیه و تحلیل خودش از توانایی های عملکردی و نقشی مورد نیاز اور زندگی افراد بزرگسال در آمریکا، تدوین کرد.

این رویکرد به عنوان پایه ای برای ایجاد آموزش زبان توانش محور از دهه ۱۹۶۰ گرفته شد و مورد تجدیدنظر قرار گرفت. نورتراب (۱۹۷۷) از پژوهشی گزارش می کند که توسط وزارت آموزش و پرورش امریکا صورت پذیرفت و در آن انواع گسترده ای از وظایف برای افراد بزرگسال در جامعه امریکا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و در آن رفتارهای مورد نیاز برای انجام وظایف در پنج حوزه دانش و چهار حوزه مهارت اصلی طبقه بندی شد.

از این تجزیه و تحلیل، شصت و پنج توانایی تعیین و مشخص شد. داکینگ (۱۹۹۴) توصیف می کند که چگونه او در پروژه ای در سال ۱۹۶۸ در استرالیا دخیل شد که در آن بیش از صد توانایی مشخص و تعیین شده بود.

اورباخ (۱۹۸۶) مروری مفید از عوامل دخیل در به کارگیری برنامه های آموزش توانش محور در حوزه انگلیسی به عنوان زبان دوم ارائه می دهد و هشت ویژگی اصلی را مشخص می کند.

۱ـ تاکید بر روی عملکرد مؤثر در جامعه هدف همانا قادر ساختن زبان آموزان در راستای تبدیل آنان به افراد مستقل و خودمختاری است که بتوانند از پس نیازهای دنیای بیرون برآیند.

۲ـ تاکید بر روی مهارت های زندگی، به جای تدریس زبان به تنهایی، معلمین آموزش زبان توانش محور زبان را به عنوان تابعی از ارتباط درباره وظایف ملموس تدریس می کنند.

به زبان آموزان فقط آن صورت ها/ مهارت های زبانی تدریس می شود که مورد نیاز آنان برای موقعیت هایی است که در آنها قرار میگیرند. این صورت های زبانی توسط ارزیابی تجربی زبان مورد نیاز تعیین می شود (فيندلی و ناتان ، ۱۹۸۰)

۳ـ جهت گیری تکلیف محور با عملکرد محور. آنچه مهم است عملکردی است که زنان به خاطر نتیجه آموزش بتوانند انجام دهند. تأکید بر روی رفتار آشکار و نه دانش با صحبت کردن درباره زبان و مهارت ها است.

۴- آموزش بخش بخش شده، یادگیری زبان به بخش های قابل کنترل و معنادار تقسیم می شود(مرکز زبان شناسی کاربردی، ۱۹۸۳) اهداف اصلی به اهداف فرعی مورد تأکید چنان تقسیم شده اند که هم معلم و هم زبان آموز بتواند معنایی روشن از پیشرفت را در ذهن داشته باشد.

۵- پیامدها از قبل مشخص شده اند. پیامدها همان دانش عمومی هستند که از قبل برای زبان آموز و معلم مشخص و بر روی آنها توافق شده است. این پیامدها به لحاظ اهداف رفتاری چنان مشخص شده اند که زبان آموزان دقیقا می دانند انجام کدام رفتارها از آنان انتظار می رود.

۶- ارزشیابی مستمر و در جریان از زبان آموزان پیش آزمون گرفته می شود تا تعیین گردد که کدام مهارت ها را ندارند و پس از تدریس آن مهارت نیز، دوباره از آنها پس آزمون گرفته می شود. اگر آنان به سطح مطلوبی از تسلط بر آن مهارت دست نیافته باشند، دوباره به آنها تدریس می شود و سپس آزمون مجدد گرفته می شود. ارزشیابی برنامه درسی براساس نتایج این آزمون ها صورت می گیرد، چون از لحاظ عینی قابل سنجش هستند.

۷- تسلط نمايشي اهداف عملکردی، به جای آزمون های سنتی که با مداد و کاغذ صورت می گیرد، ارزشیابی بر پایه توانایی نشان دادن رفتارهای از قبل تعیین شده صورت میگیرد.

آموزش فردی شده و زبان آموز محور، در محتوا، سطح، و سرعت تدریس، اهداف به لحاظ نیازهای فردی تعریف شده است. یادگیری و توفيق تحصیلی قبلی برای تدوین برنامه های تحصیلی مدنظر قرار می گیرند.

آموزش مبتنی بر زمان نیست؛ دانش آموزان با سرعت خودشان پیشرفت می کنند، و فقط بر آن مواردی تمرکز دارند که در آنها توانایی ندارند.

(اورباخ، ۱۹۸۶)

گفته می شود که از دیدگاه زبان آموز مزایایی در رویکرد توانایی ها وجود داشته باشد:

۱ـ توانایی ها، هم خاص و هم عامه زبان آموز هستند و  می توان مشاهده کرد که مربوط به نیازها و علایق زبان آموز هستند.

۲ـ زبان آموز خود می تواند دریابد که آیا این توانایی ها مرتبط به او و مفید هستند یا نه.

۳ـ آن توانایی هایی که تدریس و سپس امتحان گرفته می شوند، هم خاص و هم عام هستند. از این رو، زبان آموز به خوبی می داند چه چیزی را نیاز دارد که یاد بگیرد.

۴ـ توانایی ها را می توان به صورتی یاد گرفت که هریک در یک زمان فرا گرفته شود، و بنابراین زبان آموز می تواند بفهمد که چه چیزی یاد گرفته و چه چیزی برای یاد گرفتن باقی مانده است.

آکادمی پویا روشان دکتر عطایی

 برای مطالع قسمت “اول” کلیک کنید

 برای مطالعه بخش رویه کلیک کنید

5/5 (1 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *