برنامه ریزی عصب شناختی زبان ـ مبحث رویکرد: نظريه زبانی و نظريه يادگیری
خود اسم برنامه ریزی عصب شناختی زبان ممکن است فکر شخص را به این امر متی ان که انتظار داشته باشد برنامه ریزی عصب شناختی زبان براساس علم عصب شناسی زبان استوار شده باشد و یا اینکه از نظریه های رفتارگرای یادگیری بهره جسته باشد.
ولی در این ترکیب، کلمه neuro عطف به باورهای مربوط به مغز و چگونگی کارکر دارد: نوشته ها و ادبیات موجود درباره برنامه ریزی عصب شناختی زبان به هیچ نظریه با پژوهشی در علم عصب شناسی زبان اشاره ندارد. در واقع، پژوهش اساسا هیچ نقشی در برنامه ریزی عصب شناختی زبان ندارد.
کلمه linguistic در این ترکیب هیچ ربطی به رشته زبان شناسی ندارد، بلکه عطف به یک نظریه ارتباطی دارد، یعنی نظریه ای که سعی در تبین پردازش اطلاعات کلامی و غیر کلامی دارد. کلمه programming نیز اشاره به الگوهای قابل مشاهده (که به عنوان برنامه ها معروف است) تفکر و رفتاری دارد. صاحب نظران برنامه ریزی عصب شناختی زبان ادعا می کنند که می توانند رفتار مراجعان را با دقتی شبیه به برنامه ریزی کامپیوتری برنامه زدایی و برنامه ریزی کنند.
یادگیری رفتارهای موفق به مثابه مشکلی مربوط به یادگیری مهارت در نظر گرفته می شود: که وابسته به مراحل پردازش متوالی است که در شروع این مراحل کنترل شده و در آخر اتوماتیک است (اوکانر و مک درموت ۱۹۹۶). الگوسازی نیز در دیدگاه برنامه ریزی عصب شناختی زبان از یادگیری نقش محوری دارد:
الگوسازی یک مهارت به معنای یافتن (دانش) درباره آن مهارت، و باورها و ارزش هایی است که آنان را قادر می سازد تا آن را انجام دهند. همچنین می توانید از عواطف، تجارب، باورها و ارزشها الگوسازی کنید. الگوسازی از عملکرد صحیح و موفق منتج به کارایی عالی می شود. اگر شخصی بتواند کاری را انجام دهد، پس می تواند آن را به صورت الگو به دیگران ارائه دهد و چگونگی انجام آن را به دیگران بیاموزد.
(اوکانر و مک درموت، ۱۹۹۶) رول و نورمن توضيح زیر را در مورد اسم این فلسفه آموزشی (یعنی برنامه ریزی عصب شناختی زبان) ارائه می دهند:
کلمه neuro در برنامه ریزی عصب شناختی زبان مربوط به این می شود که ما چگونه جهان واقع را به واسطه پنج حس خود تجربه کرده و آن را به واسطه پردازش های عصب شناختی در ذهنمان می نمایانیم
کلمه linguistic در برنامه ریزی عصب شناختی زبان مربوط به نحوه به کارگیری زبان برای شکل دادن و بازنمایاندن تجربه ما از جهان بیرون است. ما زبان را به چه در تفکر و چه در کلام ۔ برای نمایاندن جهان بیرون برای خودمان و تجسم بخشیدن به باورهایمان درباره دنیای بیرون و زندگی، به کار می بریم. اگر نحوه صحبت کردن و تفکر درباره موارد مربوط به دنیای بیرون را تغییر دهیم، پس می توانیم رفتار خود را تغییر دهیم. همچنین می توانیم از زبان جهت کمک به دیگرانی که مایل به تغییر هستند، بهره جست.
کلمه programming در برنامه ریزی عصب شناختی زبان مربوط می شود به آموزش خودمان درباره تفکر، صحبت کردن، و عمل کردن به طرق جدید و مثبت تا پتانسیل خود را تخلیه کنیم و به آن قله هایی از موفقیت دست یابیم که قبلا فقط آرزوی آنها را داشتیم. (رول و نورمن ۱۹۹۷)