روش تلقینی ـ مبحث پیشینه

روش تلقینی ـ مبحث پیشینه

پیشینه روش تلقینی که تلقین زدایی نیز نام دارد، روشی است که توسط یک روانپزشک – معلم بلغاری به نام گئورگی لازانف  مطرح شد. این روش مجموعه ای خاص از توصیه های یادگیری است که از تلقین شناسی در روانپزشکی برگرفته شده است و لازانف آن را چنین تعریف میکند: علمی… که مربوط به مطالعه نظاممند تأثیرات غیر عقلایی و / یا ناخودآگاه است که انسان همواره با آن مواجه است (استویک، ۱۹۷۶). روش تلقینی سعی دارد این تأثیرات را مهار کند و آنان را چنان تغییر جهت دهد تا یادگیری بهینه و مطلوب صورت بگیرد. فاحش ترین ویژگی های روش تلقینی، همانا طرز دکوراسیون، مبلمان، و آرایش کلاس درس، بهره گیری از موسیقی و رفتار مقتدرانه معلم است. ادعاهایی که برای یادگیری تلقینی مطرح شده اند، اغراق آمیز است: بخشی از زندگی وجود ندارد که نتوان تلقین شناسی را در آن به کار برد‘‘ (لازانف، ۱۹۷۸). حفظ کردن در یادگیری از طریق روش تلقینی، در مقایسه با یادگیری از طریق روش های سنتی، ۲۵ بار بیشتر حادث می شود. (لازانف، ۱۹۷۸)

لازانف در این روش بر پیوندهای آن با یوگا و روان شناسی شوروی سابق اذعان دارد. الازانف از یوگای راجا تکنیک هایی را قرض گرفته و آنها را تعدیل کرده که برای تغییر حالات آگاهی و تمرکز به کار می رود؛ همچنین از تنفس ریتمیک نیز بهره جسته است. لازانف از روان شناسی شوروی سابق نیز این مفهوم را برگرفته است که به تمامی زبان آموزان که دارای سطح مهارتی یکسان هستند، می توان یک موضوع را یاد داد. لازانف بر این باور است که روش او، خواه زبان آموزان در خارج از کلاس درس، درس بخوانند، خواه نه، بر روی آنان به یکسان مؤثر است. او کسب موفقیت از طریق روش تلقینی را به افراد تحصیلکرده و افراد تحصیلکرده (به طور یکسان) نوید می دهد. (برای بررسی و مطالعه ویژگی های روان شناسی شوروی سابق و تفاوت آن با روان شناسی غربی به کتاب نوشته شده توسط بنکرافت (۱۹۷۸) رجوع کنید.)

بارزترین ویژگی روش تلقینی‘ محوریت قرار دادن موسیقی و ریتم موسیقیایی در یادگیری است. بنابراین، روش تلقینی قرابتی با کاربردهای نقشی موسیقی، به ویژه موسیقی درمانی، دارد. گاستون (۱۹۶۸) سه نقش را برای موسیقی در درمان بر می شمارد:

۱- تسهیل کننده برقراری و حفظ روابط شخصی،

۲- ایجاد عزت نفس فزاینده از طریق خودرضامندی از عملکرد موسیقایی،

۳- و بهره جویی از توانایی بالقوه ریتم در ایجاد انرژی و ایجاد نظم. به نظر می رسد این نقش آخری، همانی باشد که لازانف به واسطه کاربرد موسیقی برای آرامش بخشیدن به زبان آموزان و همچنین ساخت، توالی بندی و ارائه مطالب زبانی، مدنظر دارد.

رفتار کودکانه کاربرد اقتدار در این روش، همچنین به معنای آن است که رابطه معلم به زبان آموز شبیه به رابطه والدین با کودک باشد. زبان آموزان در نقش کودک، به نقش گزاری، بازی، آواز خوانی، و حرکات ژیمناستیکی دست می زنند تا ’’زبان آموزان مسن تر اعتماد به نفس، خودجوشی، و پذیرندگی کودک را دوباره به دست آورند. (بنکرافت، ۱۹۷۲)

دوسطحی بودن زبان آموز نه تنها از اثرات مستقیم آموزش، بلکه همچنین از محیطی که در آن محیط تدریس می شود، زبان را می آموزد. دکوراسیون روشن کلاس درس، با صدای موسیقی در پس زمینه، شکل صندلی ها، و شخصیت معلم، همگی به اندازه خود صورت مطالب آموزشی، مهم محسوب می شوند.

آهنگ گفتار، ریتم، و هماهنگی شبه انفعالی تغییر دادن لحن و ریتم مطالب ارائه شده، کمک میکند تا از خستگی حاصله از یکنواختی تکرار جلوگیری شود و هم باعث نمایشی کردن،عاطفی کردن، و معنا بخشیدن به مطالب زبانی می شود. در ارائه مطالب زبانی در مرحله نخست، سه عبارت باهم خوانده می شود که هر یک دارای سطح صدایی و ریتم متفاوتی هستند. در ارائه دوم، به آن مطالب زبانی حالت خوانشی نمایشی مناسب داده می شود تا بدینوسیله به زبان آموزان کمک شود که بافتی را برای آن مطلا تجسم کنند و این کار به حفظ کردن کمک می کند (بنکرافت، ۱۹۷۲).

آهنگ گفتار و ریتم هر دو با پس زمینه موسیقیایی منطبق و هماهنگ شده اند. این مرد در پس زمینه کمک میکند تا حالتی آرامش بخش القاء شود، یعنی همانی که لازانف به عنوان هماهنگی شبه انفعالی می نامد. به نظر می رسد که این حالت مطلوب ترین حالت برای یادگیری باشد، که در آن اضطراب ها و تنشها از بین می رود و قدرت تمرکز حواس برای مطالب جدید، افزایش می یابد.

برای مطالعه “روش تلقینی ـ مبحث رویکرد:نظریه زبانی و نظریه یادگیری” کلیک کنید

آکادمی پویا روشان دکتر عطایی

5/5 (1 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *