زبان كل گرا
اصطلاح زبان كل گرا در دهه ۱۹۸۰ توسط گروهی از پژوهشگران امریکایی که آموزش هنرهای زبانی ۔ یعنی خواندن و نوشتن به زبان مادری – را مدنظر داشتند، ابداع شد. تدریس خواندن و نوشتن به زبان مادری (که اغلب به آن سواد آموزی می گویند) اقدامی گسترده و جهانی است که مانند رشته آموزش زبان دوم، به شماری از رویکردها و روش شناسی های متفاوت و در برخی مواقع رقابتی منجر شد. یک رویکرد همگانی تدریس خواندن و نوشتن توجه خود را معطوف به رویکرد رمزگشایی‘‘ در زبان کرده است.
منظور از این حالت، تأکید بر روی تدریس مؤلفه های مجزای زبان، از قبیل دستور زبان، واژگان، واژه شناسی، و به ویژه تدریس حرف خوانی و صداشناسی می باشد. حرف خوانی و صداشناسی براساس این نظریه استوار است که خواندن مستلزم شناختن حروف و برگرداندن آن به اصوات است. نظریه های دیگر درباره خواندن، خواندن را نوعی مهارت می دانند.
جنبش زبان کل گرا به شدت در تقابل با این رویکردها در تدریس خواندن و نوشتن قرار دارد و چنین می گوید که زبان باید به منزله یک کلیت آموزش داده شود. اگر زبان به صورت یک کل منسجم در نظر گرفته نشود، اصلا آن را نمی توان زبان محسوب کرد.‘‘ (ریگ۱۹۹۱)
رویکرد زبان کلگرا بر یادگیری خواندن و نوشتن به صورت طبیعی و با تمرکز بر روی برقراری ارتباط واقعی و خواندن برای لذت بردن، تأکید دارد. این رویکرد در دهه ۱۹۹۰ در ایالات متحده آمریکا مورد استقبال عامه قرار گرفت و به منزله شیوهای ابتکاری و انگیزه مند از تدریس هنرهای زبانی برای کودکان مدارس ابتدایی محسوب شد.
از لحاظ آموزش زبان، این رویکرد دورنمای فلسفی و آموزشی مشابهی با آموزش زبان ارتباطی دارد، چرا که تأکید بر اهمیت معنا و معناسازی در تدریس و تعلیم دارد. همچنین به لحاظ تدوین آن برای کمک به کودکان و افراد بزرگسال برای یادگیری یک زبان دوم به همان صورتی که کودکان زبان مادری خود را یاد می گیرند، مشابهتی با رویکردهای طبیعی در یادگیری زبان دارد.