رویکرد شفاهی و آموزش زبان موقعیتی
پالمر، هورنبی، و دیگر زبان شناسان کاربردی بریتانیا از دهه ی ۱۹۲۰ به بعد رویکردی را در روش شناسی ایجاد کردند که دارای اصول نظام مند انتخاب (شیوه هایی که با آن محتوای واژگانی، دستوری محتوا تعیین می شدند)، درجه بندی (اصولی که توسط آنها سازماندهی و توالی بندی محتوا تعیین می شد)، و ارائه (تکنیک های مورد استفاده برای ارائه و تمرین عناصر زبانی در یک دوره ی درسی) بود. اگرچه پالمر، هورنبی، و متخصصان دیگر بریتانیایی امر آموزش دارای دیدگاه های متفاوتی در مورد رویه های خاص مورد استفاده در آموزش زبان انگلیسی بودند، ولی اصول عام آنها را در آموزش زبان، ‘رویکرد شفاهی’ می نامند. این واژه نباید با ‘روش مستقیم‘ اشتباه گرفته شود، که اگرچه در ‘روش مستقیم’ از رویه های شفاهی استفاده می شد، ولی فاقد یک مبنای نظاممند در نظریه و عمل زبان شناسی کاربردی بود.’روش شفاهی‘ نباید با ‘روش مستقیم’ منسوخ، اشتباه گرفته شود. [روش مستقیم] فقط به معنای آن است که زبان آموز به واسطه ی مقدار زیادی از گفتار درجه بندی نشده، سرگردان شود و از تمامی مشکلات روبرو شده در جمع آوری زبان در محیط عادی خودش زجر بکشد، و بسیاری از مزایای جبرانی را که در بافتمندسازی بهتر در این شرایط به دست می آید، از دست بدهد. پاتیسون(Pattison)،۱۹۶۴، ص ۴))
‘رویکرد شفاهی’، رویکرد بریتانیایی مقبول برای آموزش زبان انگلیسی تا دهه ی ۱۹۵۰ بود. این رویکرد در کتب روش شناختی استاندارد آن زمان ]از قبیل کتب نوشته شده توسط فرنچ (French) (۱۹۴۸-۱۹۵۰)؛ گوری (Gurrey) (۱۹۵۵)؛ فریزبی (Frisby) (۱۹۵۷)، و بیلوس (Billows) (۱۹۶۱)] توصیف شده است. اصول این رویکرد در کتاب مشهور هورنبی تحت عنوان دوره ی درسی پیشرونده ی زبان انگلیسی برای زبان آموزان بزرگسال (۱۹۵۶ – ۱۹۵۴)، و بسیاری از کتب درسی اخیر، مشاهده می شود. یکی از فعال ترین طرفداران ‘رویکرد شفاهی’، در دهه ی ۱۹۶۰، جورج پیتمن (George Pittman) استرالیایی بود. پیتمن و همکارانش مسئولیت تدوین یک مجموعه تأثیرگذار مطالب آموزشی را براساس ‘رویکرد موقعیتی’ به عهده داشتند که به صورت گسترده ای در استرالیا، گینه ی نو، و کشورهای قلمرو اقیانوس آرام مورد استفاده قرار گرفت. اکثر کشورهای قلمرو اقیانوس آرام به استفاده از مطالب آموزشی به اصطلاح تاته (Tate) ادامه دادند که توسط همکار پیتمن، یعنی گلوريا تاته(Gloria Tate) تدوین شد. پیتمن همچنین مسئول تدوین مطالب آموزشی موقعیت محور بود که دفتر آموزش کشورهای مشترک المنافع در سیدنی استرالیا مجری آن بود و این مطالب در برنامه های زبان انگلیسی برای مهاجرین به استرالیا مورد استفاده قرار گرفت. این مطالب آموزشی برای استفاده سراسری در سال ۱۹۶۵ تحت عنوان مجموعه های انگلیسی موقعیتی، منتشر شد. مطالب آموزشی تدوین شده توسط الکساندر و دیگر مؤلفین بریتانیایی کتب درسی نیز نمایانگر اصول ‘آموزش زبان موقعیتی‘ بود که در یک دوره ی بیست ساله توسعه یافت. ویژگی های اصلی این رویکرد به شرح زیر بودند:
۱- آموزش زبان با زبان گفتاری شروع میشود. مطالب آموزشی به صورت شفاهی آموخته می شود و بعد از آن به صورت نوشتاری ارائه می شود.
۲- زبان مقصد، آن زبانی است که در کلاس درس به کار می رود.
۳- نکات جدید زبانی [به زبان آموزان] به صورت موقعیتی ارائه شده و تمرین می شود.
۴- از رویه های انتخاب واژگان تبعیت می شود تا اطمینان حاصل شود که واژگان عام ضروری دخیل شده است.
۵- عناصر دستوری بنا به این اصل درجه بندی می شود که صورت های زبانی ساده باید قبل ازصورت های پیچیده آموخته شود.
۶- مهارت های خواندن و نوشتن زمانی شروع می شود که پایه واژگانی و دستوری کافی در زبان آموزان ایجاد شده باشد.
سومین اصل بود که در دهه ی ۱۹۶۰ ویژگی اصلی این رویکرد شد، و پس از آن عبارت موقعیتی به صورت فزاینده ای برای عطف به ‘رویکرد شفاهی’ به کار رفت. خود هورنبی عبارت ‘رویکرد موقعیتی’ را در عنوان مجموعه ی مقالات تأثیرگذارش در کتاب آموزش زبان انگلیسی که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، به کار برد. بعدها، عبارات ‘رویکرد ساختگرایی – موقعیتی’ و ‘آموزش زبان موقعیتی’ کاربرد متداول یافت. برای اجتناب از سردرگمی بیشتر، ما از عبارت ‘آموزش زبان موقعیتی’ برای عطف به ‘رویکرد ساختگرایی – موقعیتی’ و ‘رویکرد شفاهی’ استفاده خواهیم کرد. ولی چگونه می توان ویژگی های ‘آموزس زبان موقعیتی’ را درسطوح رویکرد، طرح درسی، و رویه مشخص کرد؟