هر چقدر هم که زبان انگلیسی بلد باشید باز هم برای صحبت کردن شیوا و رسا به زبان انگلیسی باید از اصطلاحات بهره ببرید . مکالمات رومزه نیز به نوعی وابسته به اصطلاحات است . مثلا کمتر پیش می آید که بگوییم : ” من رو انقدر اذیت نکن که عصبانی بشوم” اما در مکالمات روزمره می گوییم که ” اون روی سگ منو بالا نیار ! ” موارد زیر به شما کمک میکند که راحت تر اصطلاحات انگلیسی را یادبگیرید و معنی آنها در زبان فارسی را درک کنید

برای مشاهده دسته های دیگر اصطلاحات کلیک کنید 

Down-to-earth

بدون هیچ تظاهر و توهمی، واقع بین

Example:

She’s a down-to-earth woman with no pretensions.

Other-worldly

 غیر مادی،فراتر از جهان فیزیکی قابل مشاهده

Example:

A movie in which otherworldly beings live among us in a parallel universe.

On earth

استفاده شده برای تاکید بر تعجب، شوک، خشم و نفرت

Example:

How on earth am I supposed to read this entire book in one week?

No earthly reason

بدون هیچ دلیل قانع کننده ای

Example:

What earthly reason would they have for lying?

Think the world of

  ارزش زیادی برای کسی قائل بودن، چیزی یا کسی را خیلی دوست داشتن

Example:

I thought the world of my father.

He is on top of the world

انگار دنیارو بهش دادن

Example:

Cathy has been sitting on top of the world ever since she got that big promotion at work.

Not the end of the world

هنوز دنیا تموم نشده (اونقدرها هم اوضاع بد نیست)

Example:

Losing your job is hard, but it’s not the end of the world.

Make your way in the world

موفق شدن، کامیاب شدن

Example:

I know that all my children can make their way in the world.

With the best will in the world

برای بیان این که حتی اگر شما چیزی را بسیار بخواهید و یا بسیار سخت تلاش کنید، باز هم امکان پذیر نخواهد بود

Example:

Even with the best will in the world, we won’t finish cleaning the house before your mother gets here.

With one’s head in the clouds 

بی خیال و خوش گذران

Example:

He goes through life with his head in the clouds.

Both feet planted firmly on the ground

عاقل و واقع بین

Example:

She had both her feet planted on the ground firmly in life. 

Lead someone up the garden path

سر کسی کلاه گذاشتن

Example:

He has been led up the garden path so many times in business.

‌Bury one’s head in the sand

سرشو مثل کبک کرده توی برف

Example:

He lost his money but he simply buried his head in the sand.

‌Take it with a pinch of salt

هر حرفی رو باور نکن

Example:

He doesn’t always tell the truth, so whatever he says, take it with a pinch of salt

5/5 (2 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *