هوش و توانایی یادگیری

هوش و توانایی یادگیری

 

هوش به توانایی های روان شناختی فرد اشاره دارد که شامل حافظه، درک مطلب، فهم، قدرت استدلال، و مفاهیم انتزاعی است. هوش صرفا به معنای IQ یا بهره ی هوشی نیست، گرچه مردم از این دو به یک معنا استفاده می کنند.

IQ که معادل بهره ی هوشی است، نمره ای است که توسط تست IQ که برای تعیین میزان بهره ی هوشی یک فرد به کار می رود مشخص می شود

 

بهره ی هوشی به عنوان یک توانایی جامع

مطابق گفته ی پیتر تیلور در مقاله ی تولد پروژه ی هوش، این توانایی جامع به ۶ دسته جدا از توانایی ها تقسیم می شود:

  1. سازگاری با یک محیط جدید یا با تغییرات محیط فعلی
  2. گنجایش کسب دانش 
  3. گنجایش قدرت استدلال و فهم انتزاعی
  4. توانایی درک روابط
  5. توانایی ارزیابی و قضاوت
  6. استعداد تفکر پویا و مبتکر 

 

انسان ها ذاتا سازگار و دارای قابلیت تطبیق خود با شرایط جدید هستند. اما، این سازگاری فقط درست کردن و پوشیدن لباس های کلفت برای سازگاری با سرما و از این قبیل را در بر نمی گیرد. گرچه آن هم بخشی از تطبیق با محیط است اما در این مورد “محیط” به چیزی بیشتر از محیط طبیعی اشاره دارد. محیط حتی .می تواند به معنای محیط اطراف ما باشد که شامل خانه، مدرسه و محیط کار و هنچنین بقیه ی محیط های فیزیکی حتی مردم اطراف باشد. 

 

هوش دربرگیرنده ی گنجایش کسب دانش نیز می باشد. بدون دانش، چیزی به نام استعدادهای ذهنی وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال، اگر شما توانایی کسب و یادگیری دانش را ندارید، اطلاعاتی برای فکر کردن و ارزیابی و قضاوت کردن برای شما وجود ندارد. جمع آوری اطلاعات و ذخیره آن ها در حافظه قدرت درک آن را به شما می دهد. قدرت ادراک نیز بخشی از هوش است زیرا شما بدون درک و فهم اطلاعاتی که به دست آورده اید پایه و اساس کمی برای ارزیابی و قضاوت آن دارید.

جالب است بدانید این توانایی ها با  قابلیت های فکری سیستم طبقه بندی بلوم منطبق می شوند . قابلیت های فکری دارای درجات بالاتر در این طبقه بندی، ارزیابی و قدرت ترکیب هستند که به توانایی استفاده از قدرت استدلال برای ترکیب اطلاعات اشاره دارد. برای مثال، قدرت ترکیب به شما اجازه تصور رومئو و ژولیت مدرن را می دهد. برای انجام این کار، شما اول باید رومئو و ژولیت شکسپیر را خوانده باشید و درباره ی شخصیت ها و مشکلاتشان بدانید. همچنین، شما باید از زندگی و مشکلات نوجوانان امروزی مطلع باشید. ترکیب این اطلاعات با هم اجازه ی خلق و تصور یک رومئو و ژولیت مدرن را به شما می دهد. 

 

هوش فراتر از توانایی های جامع

هوش، چیزی فراتر از توانایی های جامعی است که مرور کردیم و به همین دلیل است که هوش و بهره ی هوشی یکسان نیستند. محیط اطراف ما انسان های اطراف ما را نیز در بر می گیرد، پس باید توانایی درک آن ها را داشته باشیم. برای درک آن ها باید از چیزی به نام نظریه ی ذهن بهره برده باشیم. این یعنی، بدانیم هرکس دارای حالات ذهنی خاص خود می باشد. آن ها احساسات، نظریات و باورهای خاص خود را دارند. تشخیص این مورد، به ما توانایی درک آن ها، تفکراتشان  و حتی پیش بینی رفتارهای آن ها را نیز می دهد. 

 

نظریه ی ذهن به ما اجازه ی درونی کردن را می دهد که به حس خودکار و درونی که ما نسبت به شخصی دیگر داریم اشاره دارد. ما می توانیم با ارتباط برقرار کردن با اطرافیان خود توسط این حس از منظورها و احساسات آن ها آگاه شویم. ما می توانیم از دیگر قابلیت های فکری خود در ارتباطاتمان نیز استفاده کنیم. به عنوان مثال بر اساس ارتباطاتی که با دوستمان داریم، متوجه شویم که افسرده به نظر می رسد. امکان دارد به ما دلیل افسردگی اش را گفته باشد و ما آن را به خاطر آوریم. شاید ما اتفاقی را که خیلی وقت پیش رخ داده باشد به خاطر آوریم و نتیجه بگیریم که آن اتفاق دلیل افسردگی کنونی او نیست. و بعد امکان دارد به خاطر اوریم که یکی دیگر از دوستانمان قبلا در شرایط مشابهی بوده است و با دانستن این که تنها متغیر این مورد، دو  دوست ما هستند، می توانیم روشی که روی دوست قبلی خود پیاده کردیم را با کمی تغییر به روش فعلی مورد جدید اضافه کنیم. 

 

نتیجه پایانی

پس، هوش با بهره ی هوشی یکی نیست و بهره ی هوشی تنها میزانی برای تعیین توانایی های فکری ماست. هوش شامل توانایی ما در یادگیری از محیط اطراف و ارتباط برقرار کردن با آن و انسان های اطراف ماست.

 

   برای مطالعه ی بیشتر درباره ی استراتژی های شناختی یادگیری کلیک کنید

5/5 (3 نظر)

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *