جنبش زبان کل گرا، روشی تدریسی نیست، بلکه رویکردی در یادگیری است که زبان را یک ذات كل می داند.

هر معلم زبانی مختار است تا این رویکرد را براساس نیازهای کلاس های خود، به کار بگیرد.

مزایای ادعا شده برای زبان کل گرا عبارتند از:

تأکید بر روی تجارب و فعالیت هایی که مربوط به زندگی و…

Continue reading →

مشخص کردن این موضوع که کدام ویژگی های آموزشی مختص به زبان کل گرا است، سخت و مشکل است.

برگرون (۱۹۹۰) دریافت که زبان کل گرا در هر یک از مقالات ارائه شده در جنگ ۶۴ مقاله ای به طور متفاوتی توصیف شده است (البته به غیر از آنهایی که توسط یک مؤلف نوشته شده بود. او متوجه شد که فقط چهار ویژگی کلاس درسی است که در بیش از پنجاه درصد مقالات، به طور مشترک ذکر شده اند.

این ویژگی ها عبارت بودند از:..

Continue reading →

اصول اصلی که در زیربنای طرح درسی آموزش زبان کل گرا وجود دارند،

عبارتند از: – استفاده از نوشته ها و آثار معتبر و نه ساختگی و مصنوعی، به ویژه متن ها و تمریناتی که برای مهارت های خوانداری فردی تدوین شده اند.

– تاکید بر روی رویدادهای (زبانی) واقعی و طبیعی و نه داستان های نوشته شده ویژه که به تجربة واقعی زبان آموز مرتبط نمی شوند.

Continue reading →

اصطلاح زبان كل گرا در دهه ۱۹۸۰ توسط گروهی از پژوهشگران امریکایی که آموزش هنرهای زبانی ۔ یعنی خواندن و نوشتن به زبان مادری – را مدنظر داشتند، ابداع شد. تدریس خواندن و نوشتن به زبان مادری (که اغلب به آن سواد آموزی می گویند) اقدامی گسترده و جهانی است که مانند رشته آموزش زبان دوم، به شماری از رویکردها و روش شناسی های متفاوت و در برخی مواقع رقابتی منجر شد. یک رویکرد همگانی تدریس خواندن و نوشتن توجه خود را معطوف به رویکرد رمزگشایی‘‘ در زبان کرده است….

Continue reading →

رویکرد طبیعی به عرفی از روش های آموزش زبان تعلق دارد که بر شالودة مشاهدات و تفسیر اینکه چگونه زبان آموزان هم زباناول و هم زبان دوم را در محیطهای غذیر رسمی فرا می گیرند، استوار است. چنین روشهایی، سازماندهی صوری (دستوری) زبان را به عنوان نیازی برای تدریس رد می کنند.

این روش ها همان نظر نیومارک و رایبل را مدنظر دارند که:

Continue reading →

مشاهده کردیم که رویکرد طبیعی تکنیک ها و فعالیت هایی را به راحتی از روش های دیگر اتخاذ می کند، و می توان تنها با عطف به مقاصدی که این تکنیک ها و فعالیت ها به کار می روند و نحوه استفاده آنها، آن را ابتکاری دانست.

کراشن و ترل (۱۹۸۳) پیشنهاداتی در راستای استفاده از گستره وسیعی از فعالیت ها ارائه می دهند، که همگی آن آموزش زبان موقعیتی، آموزش ارتباطی زبان و روش های دیگر بحث شده در این مبحث هستند.

Continue reading →

کراشن و ترل نقش اصلی زبان را برقراری ارتباط می دانند، و چون رویکرد آنان بر تدریس توانایی های ارتباطی استوار است، پس به رویکرد طبیعی به عنوان نمونه ای از یک رویکرد ارتباطی اشاره می کنند. رویکرد طبیعی شبیه به رویکردهای دیگر ارتباطی است که امروزه ایجاد شده و گسترش یافته است‘‘ (کراشن و ترل، ۱۹۸۳).

Continue reading →

در سال ۱۹۷۷ تریسی ترل ۔ معلم زبان اسپانیولی در کالیفرنیای آمریکا – طرحی برای یک فلسفه جدید آموزش زبان ارائه کرد که آن را رویکرد طبیعی نامید‘‘ (ترل، ۱۹۷۷؛ ۱۹۸۲). این کار تلاشی برای ایجاد یک طرح تدریس زبان بود که اصول ’انسان گرایانه آن را محققین در مطالعات مربوط به فراگیری زبان دوم مشخص کرده بودند. رویکرد طبیعی از تجربیات ترل که زبان اسپانیولی را در کلاس های درس تدریس کرده بود، ناشی شد؛ اگرچه این رویکرد در کلاس های درسی سطح مقدماتی تا پیشرفته و با زبانهای مختلف دیگری نیز مورد استفاده قرار گرفته بود.

Continue reading →

اگرچه آموزش زبان توانش محور مورد اقبال بخش های بزرگی از رشته انگلیسی به عنوان زبان دوم قرار گرفته، ولی انتقاداتی نیز بر آن وارد است. این انتقادات هم از لحاظ عملی و هم از جنبه فلسفی است. تولفسون (۱۹۸۶) چنین بحث می کند که در واقع هیچ روية معتبری برای بسط فهرست توانایی در اکثر برنامه ها وجود ندارد…

Continue reading →

مثال هایی از اینکه چگونه می توان این اصول را در عمل به کار برد، در برنامه آموزش مهاجران استرالیایی مشاهده شد که یکی از بزرگترین سازمان های ارائه کننده آموزش به مهاجران در دنیا است.

این برنامه دستخوش شماری از تغییرات فلسفی از اواسط دهه ۱۹۷۰ بوده، و از برنامه ریزی برنامه تحصیلی تمرکز یافته محتوا محور و برنامه تحصیلی ساختاری در اواخر دهه ۱۹۷۰ شروع کرده، و به برنامه ریزی زبان آموز محور با محدودیت بر نیازهای زبان آموزان با تنوع روش ها و مطالب در دهه ۱۹۸۰، و اخيرا نیز با ارائه چهارچوب های برنامه درسی توانش محور تغییر شکل یافته است (برنز و هود).

Continue reading →