در جلسه پایانی که شبیه آزمایش ۱A  و ۱B بود، چند تمرین برای آزمایش مهارت شرکت کنندگان از زبان مصنوعی ارائه کردیم.با یک مرور لغت از ۳۰ موجود اسم مفعولی شروع کردیم که ۴ تست دیگر در ادامه ی آن بود. دو تست اول شامل تمام محرک های مربوط به ۲۴ اسم مفعول میشد که شرکت کنندگان با آنها در طی مراحل آموزشی کار کرده بودند

Continue reading →

نظریه زبانی که در شالوده ی ‘آموزش زبان موقعیتی’ قرار دارد را می توان نوعی از ‘ساختگرایی بریتانیایی’ دانست. گفتار به منزله ی پایه زبان محسوب می شد، و ساختار نیز در مرکز توانایی صحبت کردن قرار داشت. پالمر، هورنبی، و دیگر زبانشناسان کاربردی بریتانیایی توصیف های آموزشی از ساخت های پایه دستوری زبان انگلیسی تهیه کرده بودند، و در ایجاد روش باید

Continue reading →

 پالمر، هورنبی، و دیگر زبان شناسان کاربردی بریتانیا از دهه ی ۱۹۲۰ به بعد رویکردی را در روش شناسی ایجاد کردند که دارای اصول نظام مند انتخاب (شیوه هایی که با آن محتوای واژگانی، دستوری محتوا تعیین می شدند)، درجه بندی (اصولی که توسط آنها سازماندهی و توالی بندی محتوا تعیین می شد)، و ارائه (تکنیک های مورد استفاده برای ارائه و تمرین عناصر زبانی در یک دوره ی درسی) بود. اگرچه پالمر، هورنبی، و متخصصان دیگر بریتانیایی امر آموزش دارای دیدگاه های متفاوتی در مورد

Continue reading →

با استفاده از یک طرح ۲ × ۴ ما اثرات متد آموزشی را امتحان کردیم (blocked, random) و حالت آموزشی ( نثر، شعر ، ملودی ، شعر و ملودی). در آزمایش ۱A از ارائه داده بسته استفاده کردیم یعنی تمام جملات مربوط به یک اسم بودند که پشت هم آمده بودند. بنابراین برای مثال ف شرکت کنندگان اول تمام جملاتی که مربوط به مخلوق Lelop  بود را میدیدند ( جملات ۴-۶ بالا را نگاه کنید.) سپس همه ی جملاتی که مربوط به  “Filan میشد و همینطور ادامه میدادند ، آن ساختار شعری آهنگهای کودکانه را که یک شعر یا بازی با کلمات یا بازی زبانی بود ، تقلید میکردند.

Continue reading →

برای اماده سازی محرک برای استفاده تحت شرایط نثرف شعر ، ملودی و شعر و ملودی از یک خواننده و ترانه نویس متخصص خانم به نام Linda Kauffeldt خواستیم تا ملودی هایی را برای شرایط آواز خواندن و برای خواندن و ضبط تمام گفته هایی که در آموزش به کار برده شده و امتحان جلسات آزمایش بنویسد. در شرایط نثر ، او گفتار ها را به میزان عادی تا آرام بیان کرد ، تمام حروف صدادار را به طور واضح و بدون اینکه آنرا تند تند بگوید، ادا کرد.

Continue reading →

هدف این مطالعه این بود تا آزمایش کند چطور ترکیب داده ساختاری ، قافیه و ملودی روی فراگیری زیر مجموعه های شبه جنسیتی در گرامر مصنوعی اثر میگذارد که تنها سرنخ های معنایی برای زیرمجموعه شبه جنسیتی هر اسم داده شده ایجاد میکند. این زبان مصنوعی شامل سه دسته شبه جنسیتی و سه دسته شبه کاربردی میشود، همانطور که در زبان آلمانی دیده شد…

Continue reading →

جدا از اثرات کوتاه مدت روی یادآوری شفاهی ، ارائه داده به شکل ملودی یا آهنگین میتواند اثری مثبت روی فراگیری بخش ها و دسته های زبانی داشته باشد. با این وجود مثل شعر، ملودی ها و آهنگ ها نیز موقتا سازماندهی شده اند و گوناگونی آنها در زیر و بمی، کم و زیادی صدا و لحن  ترکیب شده اند(Fonseca Mora, 2000; McMullen & Saffran, 2004), که به عنوان سرنخ در یادگیری زبان به کار میرود.

Continue reading →

آهنگ ها و آواهای کودکانه به علت حالت ریتمی و موسیقی و تکراری بودن و در صورتیکه آهنگ باشند به خاطر سادگی صدا ها  آ برای درک اسان هستند. کودکان این ویژگی ها را دوست دارند و از خواندن و بازی با زبان لذت میبرند. این قابل درک است که افزایش علاقمندی باعث میشود تا شرکت کنندگان داده های زبانی را با دقت بیشتر پردازش کنند و آنها را بهتر به خاطر بسپارند.

Continue reading →

علی رغم این مشکلات، اکثر کودکانی که آلمانی زبان مادریشان است ، در سیستم جنسیتی آلمانی در سن ۳ سالگی ماهر میشوند (Szagun, Stumper, Sondag, & Franik 2007). هر چند نقادانه ، بخش زیادی از کودکان در آلمان هستند که آلمانی را به عنوان زبان دوم یاد میگیرند.

Continue reading →

هرچند تارابان ( ۲۰۰۴، آزمایش ۳) نشان داد که فراگیری زیر مجموعه های جنسیتی بدون علامت معنایی و آوایی امکانپذیر است در صورتیکه توجه زبان آموز به سمت زمینه معنایی مربوط باشد. در تحقیش، او همان زبانی را به کار برد که بروکس به کار برده بود و اطمینان حاصل کرد که هیچ سرنخ اسمی وجود نداشته باشد برای مثال تمامی اسم ها از لحاظ آوایی برای

Continue reading →