برنامه ریزی عصب شناختی زبان (NLP) اشاره به یک فلسفه آموزشی و مجموعه ای از تکنیک های آموزشی دارد که نخستین بار در اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط جان گریندلر و ریچارد بندلر به عنوان صورت جایگزینی برای روان درمانی ابداع شد.

گریندلر (روانشناس) و بندلر (دانشجوی رشته زبان شناسی) علاقمند بودند بدانند که چگونه مردم همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و چگونه رفتار افراد موفق را می توان تکثیر و نسخه برداری کرد. آنها به مطالعه روان درمانگران موفق پرداختند و به این نتیجه رسیدند که آنان از الگوهای مشابهی در ارتباط با مراجعان خود، و زبانی که مورد استفاده قرار می دادند، تبعیت می کردند؛ و اینکه آنان همگی باورهای مشابهی به خود و آنچه انجام می دادند، داشتند‘‘ (رول و نورمن ۱۹۹۷).

Continue reading →

افراد خیلی کمی ارزش آموزشی و تعلیمی به کارگیری تکالیف را به منزله ابزاری برای ترغیب برقراری ارتباط و کاربرد معتبر زبان در کلاس های زبان دوم زیر سؤال می برند. و بسته به تعریف شخص از یک تکلیف، این تکالیف بخشی از مجموعه اصلی تکنیک های تدریس زبان برای معلمین با روش های مختلف بوده اند. با وجود این، آموزش زبان تکلیف محور استدلال و منطقی متفاوت برای استفاده از این تکالیف و همچنین ملاک های متفاوت برای طراحی و کاربرد این تکالیف، ارائه می کند.

Continue reading →

شیوه طراحی فعالیت ها به صورت مجموعه آموزشی را می توان از مثال زیر که از ریچاردز (۱۹۸۵) است، مشاهده کرد. این مثال برگرفته از یک برنامه زبانی است که شامل یک مؤلفه هسته ای است که بر اساس تکالیف ایجاد شده است. این برنامه یک دوره فشرده مکالمه برای دانشجویان ژاپنی است که در یک برنامه تابستانی در ایالات متحده، زبان را می آموزند.

Continue reading →

در آموزش تکلیف محور نقش های دیگری نیز برای معلم در نظر گرفته شده است که عبارتند از:

انتخاب کننده تکالیف و تنظیم کننده آنها

یک نقش اساسی برای معلمین همان انتخاب کردن، تعدیل کردن، و / یا ساختن خود تکالیف است. سپس این تکالیف را از لحاظ آموزشی باید تنظیم و مرتب کنند تا در راستای نیازهای علایق، و سطح مهارت زبانی زبان آموزان باشد.

Continue reading →

دانه های کمی از برنامه های کامل زبانی هستند که ادعا نمایند صرفا براساس صورت بندی های جدید آموزش زبان تکلیف محور قرار دارند. پیشینه آموزش زبان عمدتا حاوی توصیف هایی از نمونه های فعالیت های تکلیف محور است. با وجود این، همانطور که در مورد رویکردهای ارتباطی دیگر نیز صادق است، اهداف در آموزش زبان تکلیف محور به طور آرمانی باید توسط نیازهای زبان آموزان تعیین شود.

Continue reading →

آموزش زبان تکلیف محور عمدتا با نظریه یادگیری مشخص می شود تا نظریه زبانی. با وجود این، می توان گفت که فرض های متعددی درباره ماهیت زبان در شالوده رویکردهای جاری آموزش زبان تکلیف محور قرار دارد، که عبارتند از:

زبان اساسا وسیله ای برای رساندن معنا است همانند دیگر صورت های تحقق یافته آموزش ارتباطی زبان، آموزش زبان تکلیف محور به

Continue reading →

پیشینه آموزش زبان تکلیف محور (TBLT) به رویکردی بر مبنای استفاده از تکالیف به عنوان واحد اساسی برنامه ریزی و تدریس در آموزش زبان اشاره دارد. برخی از هواداران آن (برای مثال، ویلیس ۱۹۹۶) این رویکرد را به منزله رشد منطقی آموزش ارتباطی زبان مطرح می کنند، چون از اصول متعددی که بخشی از نهضت آموزش ارتباطی زبان را از دهه ۱۹۸۰ تشکیل میدهد، استفاده می کند. برای مثال:

Continue reading →

رویکردهای محتوا محور در آموزش زبان از دهه ۱۹۸۰ در محیط های مختلف و به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. از اعمال اولیه آن در انگلیسی برای مقاصد خاص و انگلیسی برای مقاصد شغلی و برنامه های استغراقی گرفته تا کاربرد وسیع آن در برنامه های ۱۲-K برای یادگیرندگان انگلیسی به عنوان زبان دوم، در برنامه های زبان خارجی دانشگاهها، و رویکردها و روش ها در آموزش زبان در دوره های تجاری و حرفه ای در محیط های انگلیسی به عنوان زبان خارجی، طرفداران این نوع آموزش بر این ادعا هستند که این نوع رویکرد در مقایسه با رویکردهای دیگر تدریس زبان، به نتایج موفق تری دست می یابد.

Continue reading →

از آنجایی که آموزش محتوا محور به رویکرد و نه روش اشاره دارد، پس هیچ تکنیک یا فعالیت خاصی با خود همراه ندارد. در سطح رویه، مطالب آموزشی و فعالیت ها بر حسب میزان هماهنگی آنها با نوع برنامه، انتخاب می شوند. ..

Continue reading →

اصول آموزش محتوا محور را می توان برای طراحی دوره هایی برای زبان آموزان در هر سطحی از یادگیری زبان، اعمال کرد. موارد زیر نمونه هایی از اعمال آموزش محتوا محور در سطوح مختلف است. دوره هایی در سطح دانشگاه رویکردهای مختلفی از آموزش محتوا محور در سطح دانشگاه ایجاد و بسط یافته است.

Continue reading →