هنوز هم علی رغم این مسئله ما دریافتیم که شرکت کنندگانی که با متد آموزشی تصادفی تعلیم داده شده بودند ، دائما در فراگیری زیرمجموعه شبه جنسیتی از شرکت کنندگانی که با متد آموزشی بلاک تعلیم داده شده بودند، موفقیت کمتری داشتند. دوما در حالت های شعر و شعر و ملودی که در آزمایش ۱A و ۱B استفاده شده بود هر جمله با یک شعر آمده بود. بنابراین، در این حالت های آموزشی، مدت ارائه هر محرک شنیداری بسیار طولانی تر از محرک…

Continue reading →

هدف از این تحقیق این بود تا آزمایش کند که آیا اشکال مختلف طریقه استفاده از داده میتواند القای دسته شبه جنسیتی را هنگامیکه سرنخ های آوایی گم شده اند، آسان کند یا خیر. ما دریافتیم که ارائه بلاک منجر به نتایج بسیار بهتری در مقایسه با ارائه تصادفی میشود. این یافته ها با یافته های تارابان ( ۲۰۰۴) یکسان است. علاوه بر این ما دریافتیم که ترکیب اجرای شعری و ملودیک القای ی دسته شبه جنسیتی را آسان میکند. این مسئله بیشتر محرک اجرای متد بلاک بود و این پیشنهاد را میکند که ترکیب داده های ساختار یافته با شعر و ملودی میتواند به طرز به خصوصی در فراگیری الگو های معنایی ساختاری و دسته های معنایی لغوی مفید باشد.

Continue reading →

در جلسه پایانی که شبیه آزمایش ۱A  و ۱B بود، چند تمرین برای آزمایش مهارت شرکت کنندگان از زبان مصنوعی ارائه کردیم.با یک مرور لغت از ۳۰ موجود اسم مفعولی شروع کردیم که ۴ تست دیگر در ادامه ی آن بود. دو تست اول شامل تمام محرک های مربوط به ۲۴ اسم مفعول میشد که شرکت کنندگان با آنها در طی مراحل آموزشی کار کرده بودند

Continue reading →

با استفاده از یک طرح ۲ × ۴ ما اثرات متد آموزشی را امتحان کردیم (blocked, random) و حالت آموزشی ( نثر، شعر ، ملودی ، شعر و ملودی). در آزمایش ۱A از ارائه داده بسته استفاده کردیم یعنی تمام جملات مربوط به یک اسم بودند که پشت هم آمده بودند. بنابراین برای مثال ف شرکت کنندگان اول تمام جملاتی که مربوط به مخلوق Lelop  بود را میدیدند ( جملات ۴-۶ بالا را نگاه کنید.) سپس همه ی جملاتی که مربوط به  “Filan میشد و همینطور ادامه میدادند ، آن ساختار شعری آهنگهای کودکانه را که یک شعر یا بازی با کلمات یا بازی زبانی بود ، تقلید میکردند.

Continue reading →

هدف این مطالعه این بود تا آزمایش کند چطور ترکیب داده ساختاری ، قافیه و ملودی روی فراگیری زیر مجموعه های شبه جنسیتی در گرامر مصنوعی اثر میگذارد که تنها سرنخ های معنایی برای زیرمجموعه شبه جنسیتی هر اسم داده شده ایجاد میکند. این زبان مصنوعی شامل سه دسته شبه جنسیتی و سه دسته شبه کاربردی میشود، همانطور که در زبان آلمانی دیده شد…

Continue reading →

جدا از اثرات کوتاه مدت روی یادآوری شفاهی ، ارائه داده به شکل ملودی یا آهنگین میتواند اثری مثبت روی فراگیری بخش ها و دسته های زبانی داشته باشد. با این وجود مثل شعر، ملودی ها و آهنگ ها نیز موقتا سازماندهی شده اند و گوناگونی آنها در زیر و بمی، کم و زیادی صدا و لحن  ترکیب شده اند(Fonseca Mora, 2000; McMullen & Saffran, 2004), که به عنوان سرنخ در یادگیری زبان به کار میرود.

Continue reading →

آهنگ ها و آواهای کودکانه به علت حالت ریتمی و موسیقی و تکراری بودن و در صورتیکه آهنگ باشند به خاطر سادگی صدا ها  آ برای درک اسان هستند. کودکان این ویژگی ها را دوست دارند و از خواندن و بازی با زبان لذت میبرند. این قابل درک است که افزایش علاقمندی باعث میشود تا شرکت کنندگان داده های زبانی را با دقت بیشتر پردازش کنند و آنها را بهتر به خاطر بسپارند.

Continue reading →

علی رغم این مشکلات، اکثر کودکانی که آلمانی زبان مادریشان است ، در سیستم جنسیتی آلمانی در سن ۳ سالگی ماهر میشوند (Szagun, Stumper, Sondag, & Franik 2007). هر چند نقادانه ، بخش زیادی از کودکان در آلمان هستند که آلمانی را به عنوان زبان دوم یاد میگیرند.

Continue reading →

هرچند تارابان ( ۲۰۰۴، آزمایش ۳) نشان داد که فراگیری زیر مجموعه های جنسیتی بدون علامت معنایی و آوایی امکانپذیر است در صورتیکه توجه زبان آموز به سمت زمینه معنایی مربوط باشد. در تحقیش، او همان زبانی را به کار برد که بروکس به کار برده بود و اطمینان حاصل کرد که هیچ سرنخ اسمی وجود نداشته باشد برای مثال تمامی اسم ها از لحاظ آوایی برای

Continue reading →

به عنوان نقطه شروع برای تحقیقمان ما بازی های زبانی را در نظر میگیریم برای مثال متون زیبا شناسی مثل شعر ها ، آهنگ ها یا آهنگ های مهدکودک که در موقعیت های بازی ارائه میشوند ( ای بلک و جی بلک ، ۲۰۰۶) . بازی های زبانی بسیار ساختاریافته و از لحاظ ساختاری تکراری هستند. اغلب ویژگی آنها اینست که یک بخش از آهنگ را بارها و بارها با تغییر فاعل یا مفعول ارائه میدهند

Continue reading →