یادگیری جمعی زبان بخشی از یک رویکرد آموزشی عام تر است که تحت عنوان یادگیری گروهی شناخته می شود. یادگیری جمعی رویکردی در آموزش زبان است که حداکثر استفاده را از فعالیت های جمعی (که شامل گروه های دونفره و یا گروه های کوچک زبان آموزان در کلاس درس است) می برد. یادگیری جمعی به صورت زیر تعریف شده است:
Continue reading →یادگیری زبان
زبان کلگرا، نظام زیان را از دیدگاهی مدنظر دارد که ما قبلا آن را دورنمای تعاملی نامیدیم. بدون شک، چنین دورنمایی، دیدگاهی اجتماعی است که زبان را به منزله ابزاری برای برقراری ارتباط بشری می داند و در آن روابط تعاملی بین خواننده و نویسنده وجود دارد. کاربرد زبانی همواره در بافتی اجتماعی به وقوع می پیوندد، و این را می توان در مورد زبان شفاهی و کتبی، و کاربرد زبان مادری و زبان دوم نیز، گفت‘‘ (ریگ، ۱۹۹۱). در زبان کلگرا تأكيد شدید بر روی اعتبار و اصالت “ (زبانی در تألیف کتب درسی، و همچنین بر روی مکالمه و محاوره است…
Continue reading →هوش های چندگانه (MI) اشاره به فلسفه زبان آموز محوری دارد که هوش انسانی را دارای ابعاد چندگانه ای می داند که باید در آموزش آنها را شناخت و بسط داد. هوشبهر یا آزمون های هوش سنتی براساس آزمونی به نام استانفورد بینه قرار دارند که براساس این ایده شکل گرفت که هوش یک استعداد واحد، غیر متغیر و ذاتی است…
Continue reading →نظرية “هوشهای چندگانه نخست توسط گاردنر (۱۹۹۳) و در کمک به علم شناختی مطرح شد. پس از مدت کوتاهی، از طرف برخی معلمین و آموزشگران در آموزش همگانی (از قبیل آرمسترانگ ۱۹۹۴) به منزله چهارچوبی برای تغییر در آموزش مدارس مورد تفسیر قرار گرفت.
در واقع برخی مدارس در ایالات متحده برنامه های آموزشی خود را بر اساس الگوی هوش چندگانه بازسازی کردند
Continue reading →اصطلاح زبان كل گرا در دهه ۱۹۸۰ توسط گروهی از پژوهشگران امریکایی که آموزش هنرهای زبانی ۔ یعنی خواندن و نوشتن به زبان مادری – را مدنظر داشتند، ابداع شد. تدریس خواندن و نوشتن به زبان مادری (که اغلب به آن سواد آموزی می گویند) اقدامی گسترده و جهانی است که مانند رشته آموزش زبان دوم، به شماری از رویکردها و روش شناسی های متفاوت و در برخی مواقع رقابتی منجر شد. یک رویکرد همگانی تدریس خواندن و نوشتن توجه خود را معطوف به رویکرد رمزگشایی‘‘ در زبان کرده است….
Continue reading →– از سرپرست بخواهید که کار را چک کند.
ـ اتمام آن وظیفه را به سرپرست گزارش کنید.
– لوازم (کاری) را بخواهید.
– بپرسید که ابزار کجاست: از دستورالعمل شفاهی برای یافتن جای یک ابزار پیروی کنید.
– از دستورات شفاهی ساده برای پیدا کردن مکانی، پیروی کنید.
– جداول، نمودارها، برچسب ها، یا دستورالعمل های کتبی را برای انجام دادن آن وظیفه بخوانید.
Continue reading →آموزش زبان توانش محور بر اساس یک دیدگاه نقش گرا و تعاملی در باب ماهیت زبان، استوار است. این نوع آموزش در جستجوی تدریس زبان در رابطه با بافت های اجتماعی است که زبان در آنها به کار می رود. زبان همواره به عنوان ابزار تعامل و ارتباط در بین مردم و برای رسیدن به اهداف و مقاصد معینی به کار می رود…
Continue reading →بنابراین، آموزش توانش برشالوده مجموعه ای از محصول ها استوار است که از تحلیل وظایفی که معمولا از دانش آموزان در موقعیت های واقعی خواسته می شود، نشأت گرفته است.
آموزش زبان توانش محور(CBLT) به کارگیری اصول آموزش توانش محور در آموزش زبان است. چنین رویکردی در اواخر دهه ۱۹۷۰ به صورت گسترده اتخاذ شده بود، و به ویژه به عنوان برای طراحی برنامه های آموزش زبان که برای افراد بزرگسال بود و زبان آموزی مربوط حرفه آنان با باقی ماندن در جامعه مقصد می شد…
Continue reading →پیشینه اکثر روش ها و رویکردهای توصیف شده در این کتاب تأکید بر روی درون داد در آموزش زبان دارند. فرض بر این است که با بهتر کردن برنامه درسی، مطالب آموزشی، و فعالیت های آموزشی، و یا با تغییر نقش زبان آموزان و معلمین، یادگیری زبانی مؤثرتری رخ خواهد داد.
در مقایسه آموزش توانش محور (CBE)، یک نهضت آموزشی است که تأکید بر روی محصول ها یا برون دادهای یادگیری در بهبود برنامه های آموزش زبان دارد. “آموزش توانش محور عطف به آنچه از زبان آموزان انتظار می رود تا با زبان انجام دهند، دارد…
اکسفورد (Oxford) ( سال ۱۹۹۰ میلادی) در این فرآیند، یک قدم فراتر پیش رفت. مانند اوملی، که از تعریف ریگنی از استراتژی های یادگیری زبان به عنوان عملکردهایی که توسط دانشجو صورت میگیرد تا به فراگیری، حفظ ، بازیابی و استفاده از اطلاعات همچون یک پایه کمک کند، استفاده کرد ( آکسفورد، سال ۱۹۹۰ میلادی، صفحه ۸).
Continue reading →
No comments yet