پاسخ کاملا فیزیکی (TPR)، روشی در آموزش زبان است که بر مبنای تناسب و هماهنگی بین گفتار و عمل ساخته شده است. این روش سعی دارد تا زبان را به واسطه فعالیت جسمی حرکتی) تدریس کند. پاسخ کاملا فیزیکی که توسط جیمز آشر – پروفسور رشته روان شناسی در دانشگاه ایالتی سن خوزه در کالیفرنیا – مطرح شد، از رشته ها و نظریات مختلفی بهره می گیرد؛ برای مثال، روانشناسی رشدی، نظریه یادگیری، آموزش انسان گرایانه، و همچنین آن رویه های مربوط به آموزش زبان که توسط هارولد و دوروتی پالمر در سال ۱۹۲۵ پیشنهاد شد.

Continue reading →

طرفداران روش شنیداری – گفتاری، تجدیدنظری کامل در باب برنامه درسی زبانی را طالب بودند. آنان همانند اصلاح گرایان قرن نوزدهم، تدریسی گفتار محور را که هدف اصلی آن تسلط و مهارت گفتاری بود، طرح کردند، و مطالعه دستور زبان یا ادبیات را به منزله هدف آموزش زبان خارجی، طرد کردند. یک تغییر اساسی مورد نیاز است، یک جهت گیری جدید در مورد رویه لازم است و خانه تکانی کامل در مورد روشها، مطالب آموزشی، متون، و آزمونها اجتناب ناپذیر می باشد. (بروکس، ۱۹۶۴)

Continue reading →

استفاده از گروه های مباحثه، کار گروهی، و کار دونفره غالبا در آموزش زبان و در رشته های دیگر مورد عنایت و حمایت قرار گرفته است. معمولا از چنین گروه هایی برای ایجاد تغییر در سرعت عادی کلاس درس و برای افزایش مشارکت زبان آموزان در درس ها استفاده می شود. با وجود این، چنین فعالیت هایی الزاما جمعی و گروهی نیست. در یادگیری جمعی فعالیت های گروهی حالت اصلی یادگیری هستند و بخشی از یک نظام و نظریه جامع برای استفاده از کار گروهی در تدریس محسوب می شوند.

Continue reading →

نظریه زبانی ما دیدگاهی تعاملی‘‘ از ساماندهی زبانی را در فصل دو مطرح کردیم. یادگیری جمعی زبان بر پایه برخی از فرض های اصلی ماهیت تعاملی اجمعی زبان و یادگیری زبان استوار شده و به طرق گوناگونی بر این فرضها تکیه می کند.

فرض اول

منعکس کننده عنوان کتابی درباره زبان کودک به نام (زاده شده برای صحبت کردن ویکس ، ۱۹۷۹) است.

Continue reading →

چهار اصل بنیادی و کلیدی در مرکز و کانون برنامه ریزی عصب شناختی زبان وجود دارد:

(اوكانر و مک درموت، ۱۹۹۶؛ رول و نورمن، ۱۹۹۷).

۱- نتایج:

اهداف یا سرانجام ها. برنامه ریزی عصب شناختی زبان بر این ادعا است که دانستن دقیق آنچه می خواهید، به شما کمک میکند تا به آن دست یابید. این اصل را می توان به این صورت بیان کرد: آنچه را می خواهید، بدانید.»

Continue reading →

برنامه ریزی عصب شناختی زبان (NLP) اشاره به یک فلسفه آموزشی و مجموعه ای از تکنیک های آموزشی دارد که نخستین بار در اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط جان گریندلر و ریچارد بندلر به عنوان صورت جایگزینی برای روان درمانی ابداع شد.

گریندلر (روانشناس) و بندلر (دانشجوی رشته زبان شناسی) علاقمند بودند بدانند که چگونه مردم همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و چگونه رفتار افراد موفق را می توان تکثیر و نسخه برداری کرد. آنها به مطالعه روان درمانگران موفق پرداختند و به این نتیجه رسیدند که آنان از الگوهای مشابهی در ارتباط با مراجعان خود، و زبانی که مورد استفاده قرار می دادند، تبعیت می کردند؛ و اینکه آنان همگی باورهای مشابهی به خود و آنچه انجام می دادند، داشتند‘‘ (رول و نورمن ۱۹۹۷).

Continue reading →

آموزش محتوا محور بر پایه دو اصل محوری زیر قرار دارد: (در حینی که چگونگی اعمال این اصول در آموزش محتوا محور مورد بررسی قرار میگیرد، همچنین تعدادی از موارد دیگر نیز مورد بحث قرار خواهد گرفت):

۱- مردم زمانی یک زبان دوم را موفق تر یاد می گیرند که آن زبان را به منزله ابزار کسب اطلاعات به کار ببرند،

و نه اینکه هدف آموزش خود زبان باشد. این اصل نمایانگر یکی از علل به وجود آورنده آموزش محتوا محور بود که قبلا توضیح داده شد: یعنی این کار به یادگیری مؤثر زبان منتهی می شود.

Continue reading →