فراوانیهای این صفحه از حدود ۴٫۵ میلیارد کاراکتر متن انگلیسی بوجود آمده اند، که منبع آن Wortschatz میباشد. متونی که شامل حسابها هستند میتوانند با ngram_score.py استفاده شده و برای رمزگشایی به کار روند؛ جزئیات را در این صفحه ببینید. اگر میخواهید فراوانی حروف قطعهای از متن خودتان را حساب کنید از این صفحه استفاده کنید.
Continue reading →آموزش زبان انگلیسی
کمیت سنجهای مدرج اجازه میدهند تا کمیت یک عنصر را با کمیت دیگری، بدون تخصیص کمیت دقیق برای هرکدام از عناصر، مقایسه کنیم. کمیت سنجهای مدرج قبل از اسامی میآیند. اسامی قابل شمارش و اسامی غیرقابل شمارش کمیت سنجهای متفاوتی نیاز دارند. گاهی اوقات که اسم از متن دریافت میشود، میشود آن اسم را حذف کرد.
Continue reading →Some و any میتوانند با اسامی قابل شمارش و غیرقابل شمارش، برای توصیف کمیت غیرقابل اندازه گیری یا نامحدود به کار روند.
Continue reading →کمیت سنجهای few و a few، و little و a little تقریبا یکسان به نظر میرسند اما در واقع کاملا متفاوت هستند. این عبارات نشانگر نگرش گوینده نسبت به کمیت مورد بحث، چه مثبت و چه منفی، هستند.
Continue reading →Few (برای اسامی قابل شمارش) و little (برای اسامی غیرقابل شمارش) کمیت را به صورت منفی توصیف میکنند. در واقع کمبود اسم را نشان میدهند اما مودبانهتر از مستقیم گفتن هستند.
Continue reading →هر چقدر هم که زبان انگلیسی بلد باشید باز هم برای صحبت کردن شیوا و رسا به زبان انگلیسی باید از اصطلاحات بهره ببرید . مکالمات رومزه نیز به نوعی وابسته به اصطلاحات است . مثلا کمتر پیش می آید که بگوییم : ” من رو انقدر اذیت نکن که عصبانی بشوم” اما در مکالمات روزمره می گوییم که ” اون روی سگ منو بالا نیار ! ” موارد زیر به شما کمک میکند که راحت تر اصطلاحات انگلیسی را یاد بگیرید و معنی آنها در زبان فارسی را درک کنید
Have your heart in your mouth
دل تو دلم نیس، اضطراب زیادی دارم
Example:
My heart was in my mouth when I opened the letter.
Pull a face
قیافه گرفتن
Example:
Anna pulled a face at that girl.
Feeling low
ناراحت و دپرس بودن
Example:
I’m feeling low today.
At a loose end
بیکارم،حوصلم سر رفته
Example:
Jane has been at loose ends since she lost her job.
On cloud nine
در آسمان هفتم سیر کردن – خوشحالی زیاد
Example:
Ever since she got her promotion at work, she’s been on cloud nine
Thrilled to bits
بسیار خوشحال شدن، در پوست خود نگنجیدن
Example:
I’m thrilled to bits to hear that you’re gonna have a baby.
Over the moon
از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن
Example:
Caroline must be pleased with her new job – she’s over the moon
Let her hair down
با خیال راحت خوش گذرانی کردن
Example:
She was able to let her hair down and have fun in the weekend.
In stitches
خنده ی شدید
Example:
He had us in stitches with his jokes.
Down in the dumps
دمغ و دپرس بودن
Example:
After losing the student election, Jack really felt down in the dumps.
Walking on air
در آسمان ها سیر کردن
Example:
I’ve been walking on air since I got engaged.
In one’s element
توی کاری خوب بودن
Example:
my mother is in her element in the kitchen and can make any dish.
In a rut
یکنواخت و تکراری
Example:
My life has gotten into a rut.
In a cold sweat
عرق سرد به هنگام هراس
Example:
He stood there in a cold sweat waiting for something to happen.
Fed up
بیزار شدن از چیزی
Example:
I am fed up with this job, and I’ve decided to quit.
No comments yet