فراوانی‌های این صفحه از حدود ۴٫۵ میلیارد کاراکتر متن انگلیسی بوجود آمده اند، که منبع آن Wortschatz میباشد. متونی که شامل حساب‌ها هستند میتوانند با ngram_score.py استفاده شده و برای رمزگشایی به کار روند؛ جزئیات را در این صفحه ببینید. اگر میخواهید فراوانی حروف قطعه‌ای از متن خودتان را حساب کنید از این صفحه استفاده کنید.

Continue reading →

کمیت سنج‌های مدرج اجازه میدهند تا کمیت یک عنصر را با کمیت دیگری، بدون تخصیص کمیت دقیق برای هرکدام از عناصر، مقایسه کنیم. کمیت سنج‌های مدرج قبل از اسامی می‌آیند. اسامی قابل شمارش و اسامی غیرقابل شمارش کمیت سنج‌های متفاوتی نیاز دارند. گاهی اوقات که اسم از متن دریافت میشود، میشود آن اسم را حذف کرد.

Continue reading →

هر چقدر هم که زبان انگلیسی بلد باشید باز هم برای صحبت کردن شیوا و رسا به زبان انگلیسی باید از اصطلاحات بهره ببرید . مکالمات رومزه نیز به نوعی وابسته به اصطلاحات است . مثلا کمتر پیش می آید که بگوییم : ” من رو انقدر اذیت نکن که عصبانی بشوم” اما در مکالمات روزمره می گوییم که ” اون روی سگ منو بالا نیار ! ” موارد زیر به شما کمک میکند که راحت تر اصطلاحات انگلیسی را یاد بگیرید و معنی آنها در زبان فارسی را درک کنید

برای مشاهده دسته های دیگر اصطلاحات کلیک کنید 

Have your heart in your mouth

دل تو دلم نیس، اضطراب زیادی دارم

Example:

My heart was in my mouth when I opened the letter.

Pull a face

قیافه گرفتن

Example:

Anna pulled a face at that girl.

Feeling low

ناراحت و دپرس بودن

Example:

I’m feeling low today.

At a loose end

بیکارم،حوصلم سر رفته

Example:

Jane has been at loose ends since she lost her job.

On cloud nine

در آسمان هفتم سیر کردن خوشحالی زیاد

Example:

Ever since she got her promotion at work, she’s been on cloud nine

Thrilled to bits

بسیار خوشحال شدن، در پوست خود نگنجیدن

Example:

I’m thrilled to bits to hear that you’re gonna have a baby.

Over the moon 

از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن

Example:

Caroline must be pleased with her new job – she’s over the moon

Let her hair down

با خیال راحت خوش گذرانی کردن

Example:

She was able to let her hair down and have fun in the weekend.

In stitches

خنده ی شدید

Example:

He had us in stitches with his jokes.

Down in the dumps

 دمغ و دپرس بودن

Example:

After losing the student election, Jack really felt down in the dumps.

Walking on air

در آسمان ها سیر کردن

Example:

I’ve been walking on air since I got engaged.

In one’s element

توی کاری خوب بودن

Example:

my mother is in her element in the kitchen and can make any dish.

In a rut

یکنواخت و تکراری

Example:

 My life has gotten into a rut.

In a cold sweat

عرق سرد به هنگام هراس

Example:

He stood there in a cold sweat waiting for something to happen.

Fed up

بیزار شدن از چیزی

Example:

I am fed up with this job, and I’ve decided to quit.