ريلات و لوهان برای اینکه نشان بدهند که چگونه معلم باید این اصل را در راستای پاسخگویی به جملات زیر که زبان آموزان مطرح کرده اند، اعمال نماید، مثال زیر را ارائه می دهند

الف: من از این بدم میاد. این فقط وقت تلف کردنه.

ب: هرکسی این را می گوید. این باعث می شود که حالم بد بشه.

ج: من نمی توانم آن را …

Continue reading →

چهار اصل بنیادی و کلیدی در مرکز و کانون برنامه ریزی عصب شناختی زبان وجود دارد:

(اوكانر و مک درموت، ۱۹۹۶؛ رول و نورمن، ۱۹۹۷).

۱- نتایج:

اهداف یا سرانجام ها. برنامه ریزی عصب شناختی زبان بر این ادعا است که دانستن دقیق آنچه می خواهید، به شما کمک میکند تا به آن دست یابید. این اصل را می توان به این صورت بیان کرد: آنچه را می خواهید، بدانید.»

Continue reading →

دانه های کمی از برنامه های کامل زبانی هستند که ادعا نمایند صرفا براساس صورت بندی های جدید آموزش زبان تکلیف محور قرار دارند. پیشینه آموزش زبان عمدتا حاوی توصیف هایی از نمونه های فعالیت های تکلیف محور است. با وجود این، همانطور که در مورد رویکردهای ارتباطی دیگر نیز صادق است، اهداف در آموزش زبان تکلیف محور به طور آرمانی باید توسط نیازهای زبان آموزان تعیین شود.

Continue reading →

اصول اصلی که در زیربنای طرح درسی آموزش زبان کل گرا وجود دارند،

عبارتند از: – استفاده از نوشته ها و آثار معتبر و نه ساختگی و مصنوعی، به ویژه متن ها و تمریناتی که برای مهارت های خوانداری فردی تدوین شده اند.

– تاکید بر روی رویدادهای (زبانی) واقعی و طبیعی و نه داستان های نوشته شده ویژه که به تجربة واقعی زبان آموز مرتبط نمی شوند.

Continue reading →

کراشن و ترل (۱۹۸۳) سازماندهی دوره درسی را از دو دیدگاه مد نظر دارند. اول اینکه آنها برخی از اهداف متعارف برای دوره های زبان را فهرست می نمایند و سپس که کدامیک از اهداف آن اهدافی است که مد نظر رویکرد طبیعی است. آنان چنین اهدافی را چنین مطرح می کنند در چهار حوزه فهرست می کنند:

Continue reading →

فرضیه درون داد می خواهد ارتباط بین آنچه را زبان آموز در یک زبان در معرض آن است درون داد و فراگیری زبان توضیح دهد، این فرضیه دربرگیرنده چهار موضوع اصلی است:
اول،
این فرضیه مربوط به فراگیری است و نه یادگیری.
دوم،
افراد زمانی به بهترین وجه زبان را فرا می گیرند که درون دادی را بفهمند که اندکی ورای سطح کنونی توانش آنان باشد

Continue reading →

کراشن و ترل نقش اصلی زبان را برقراری ارتباط می دانند، و چون رویکرد آنان بر تدریس توانایی های ارتباطی استوار است، پس به رویکرد طبیعی به عنوان نمونه ای از یک رویکرد ارتباطی اشاره می کنند. رویکرد طبیعی شبیه به رویکردهای دیگر ارتباطی است که امروزه ایجاد شده و گسترش یافته است‘‘ (کراشن و ترل، ۱۹۸۳).

Continue reading →

داکینگ (۱۹۹۴) خاطرنشان می سازد که رویکرد سنتی برای تدوین برنامه درسی شامل استفاده از فهم شخص از موضوع به عنوان پایه ای برای طراحی برنامه درسی است. شخص با آن رشته و موضوعی که می خواهد تدریس کند، شروع می کند (برای مثال، تاریخ معاصر اروپا، بازاریابی، درک مطلب شنیداری، با ادبیات زبان فرانسه) و سپس مفاهیمی، اطلاعات و مهارت هایی را که در آن رشته موجود است، انتخاب می کند. بعد یک برنامه درسی و محتوای دوره درسی براساس آن موضوع، تدوین می شود…

Continue reading →