پیشینه آموزش زبان تکلیف محور (TBLT) به رویکردی بر مبنای استفاده از تکالیف به عنوان واحد اساسی برنامه ریزی و تدریس در آموزش زبان اشاره دارد. برخی از هواداران آن (برای مثال، ویلیس ۱۹۹۶) این رویکرد را به منزله رشد منطقی آموزش ارتباطی زبان مطرح می کنند، چون از اصول متعددی که بخشی از نهضت آموزش ارتباطی زبان را از دهه ۱۹۸۰ تشکیل میدهد، استفاده می کند. برای مثال:

Continue reading →

رویکردهای محتوا محور در آموزش زبان از دهه ۱۹۸۰ در محیط های مختلف و به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. از اعمال اولیه آن در انگلیسی برای مقاصد خاص و انگلیسی برای مقاصد شغلی و برنامه های استغراقی گرفته تا کاربرد وسیع آن در برنامه های ۱۲-K برای یادگیرندگان انگلیسی به عنوان زبان دوم، در برنامه های زبان خارجی دانشگاهها، و رویکردها و روش ها در آموزش زبان در دوره های تجاری و حرفه ای در محیط های انگلیسی به عنوان زبان خارجی، طرفداران این نوع آموزش بر این ادعا هستند که این نوع رویکرد در مقایسه با رویکردهای دیگر تدریس زبان، به نتایج موفق تری دست می یابد.

Continue reading →

از آنجایی که آموزش محتوا محور به رویکرد و نه روش اشاره دارد، پس هیچ تکنیک یا فعالیت خاصی با خود همراه ندارد. در سطح رویه، مطالب آموزشی و فعالیت ها بر حسب میزان هماهنگی آنها با نوع برنامه، انتخاب می شوند. ..

Continue reading →

اصول آموزش محتوا محور را می توان برای طراحی دوره هایی برای زبان آموزان در هر سطحی از یادگیری زبان، اعمال کرد. موارد زیر نمونه هایی از اعمال آموزش محتوا محور در سطوح مختلف است. دوره هایی در سطح دانشگاه رویکردهای مختلفی از آموزش محتوا محور در سطح دانشگاه ایجاد و بسط یافته است.

Continue reading →

یادگیری زبان در آموزش محتوا محور معمولا محصول فرعی یادگیری محتوا محسوب میشود. بنابراین، اهداف یک دوره متعارف آموزش محتوا محور همان اهداف دوره محتوایی بیان می شود. موفقیت در دستیابی به اهداف دوره محتوایی، گواه ضروری و کافی برای اینست که به اهداف یادگیری زبان نیز دست یافته شده است. یک استثنا به این تعمیم در الگوی آموزشی مضمون محور آموزش محتوا محور دیده می شود.

Continue reading →

آموزش محتوا محور بر پایه دو اصل محوری زیر قرار دارد: (در حینی که چگونگی اعمال این اصول در آموزش محتوا محور مورد بررسی قرار میگیرد، همچنین تعدادی از موارد دیگر نیز مورد بحث قرار خواهد گرفت):

۱- مردم زمانی یک زبان دوم را موفق تر یاد می گیرند که آن زبان را به منزله ابزار کسب اطلاعات به کار ببرند،

و نه اینکه هدف آموزش خود زبان باشد. این اصل نمایانگر یکی از علل به وجود آورنده آموزش محتوا محور بود که قبلا توضیح داده شد: یعنی این کار به یادگیری مؤثر زبان منتهی می شود.

Continue reading →

جنبش زبان کل گرا، روشی تدریسی نیست، بلکه رویکردی در یادگیری است که زبان را یک ذات كل می داند.

هر معلم زبانی مختار است تا این رویکرد را براساس نیازهای کلاس های خود، به کار بگیرد.

مزایای ادعا شده برای زبان کل گرا عبارتند از:

تأکید بر روی تجارب و فعالیت هایی که مربوط به زندگی و…

Continue reading →

مشخص کردن این موضوع که کدام ویژگی های آموزشی مختص به زبان کل گرا است، سخت و مشکل است.

برگرون (۱۹۹۰) دریافت که زبان کل گرا در هر یک از مقالات ارائه شده در جنگ ۶۴ مقاله ای به طور متفاوتی توصیف شده است (البته به غیر از آنهایی که توسط یک مؤلف نوشته شده بود. او متوجه شد که فقط چهار ویژگی کلاس درسی است که در بیش از پنجاه درصد مقالات، به طور مشترک ذکر شده اند.

این ویژگی ها عبارت بودند از:..

Continue reading →

اصول اصلی که در زیربنای طرح درسی آموزش زبان کل گرا وجود دارند،

عبارتند از: – استفاده از نوشته ها و آثار معتبر و نه ساختگی و مصنوعی، به ویژه متن ها و تمریناتی که برای مهارت های خوانداری فردی تدوین شده اند.

– تاکید بر روی رویدادهای (زبانی) واقعی و طبیعی و نه داستان های نوشته شده ویژه که به تجربة واقعی زبان آموز مرتبط نمی شوند.

Continue reading →

رویکرد طبیعی به عرفی از روش های آموزش زبان تعلق دارد که بر شالودة مشاهدات و تفسیر اینکه چگونه زبان آموزان هم زباناول و هم زبان دوم را در محیطهای غذیر رسمی فرا می گیرند، استوار است. چنین روشهایی، سازماندهی صوری (دستوری) زبان را به عنوان نیازی برای تدریس رد می کنند.

این روش ها همان نظر نیومارک و رایبل را مدنظر دارند که:

Continue reading →