هوش های چندگانه رویکردی با محبوبیت روزافزون برای مشخص کردن شیوه هایی است که در آنها زبان آموزان افرادی منحصر به فرد هستند و اینکه تدریسی را تدوین کرد که بتواند پاسخگوی این منحصر به فرد بودن باشد. هوش های چندگانه یکی از مجموعه دیدگاه های این چنینی است که به تفاوت های زبان آموزان می پردازد و در توصیه های آموزشی و تدوین های طرح درسی نیز این موضوع را به شدت به کار می گیرد…

Continue reading →

معلمین ترغیب می شوند تا پرسشنامه ای مربوط به هوش های چندگانه را درباره خودشان پاسخ دهند تا بدینوسیله قادر به ارتباط دادن تجارب شخصی خودشان با مفهوم هوشهای چندگانه باشند (کریستیسون، ۱۹۹۷). (پرسشنامه هوش های چندگانه چک لیستی کوتاه است که کاربران را قادر می سازد تا شرح حال هوش های چندگانه مربوط به خود را ایجاد کنند و از این ها به منزله راهنمایی برای تأمل و تعمق بر روی تجارب یادگیری خودشان، استفاده نمایند (کریستیسون، ۱۹۹۷…

Continue reading →

اهداف بین شده ای برای آموزش “هوش های چند گانه” به صورت زبان شناختی وجود ندارد. فن تعليم هوشهای چندگانه تأکید بر روی کلاس درس زبان به مثابه محیطی برای یک مجموعه از نظام های حمایتی آموزشی دارد که هدف آن تبدیل زبان آموز به برنامه ریز تجارب یادگیری خودش است. چنین زبان آموزی هم قدرتمندتر و هم راضی تر از زبان آموز در کلاس درس سنتی است. یک زبان آموز هدفمندتر و شادتر احتمالا نامزد بهتری برای آموختن زبان دوم و به کارگیری آن خواهد بود…

Continue reading →

هوش های چندگانه (MI) اشاره به فلسفه زبان آموز محوری دارد که هوش انسانی را دارای ابعاد چندگانه ای می داند که باید در آموزش آنها را شناخت و بسط داد. هوشبهر یا آزمون های هوش سنتی براساس آزمونی به نام استانفورد بینه قرار دارند که براساس این ایده شکل گرفت که هوش یک استعداد واحد، غیر متغیر و ذاتی است…

Continue reading →