هوش های چندگانه رویکردی با محبوبیت روزافزون برای مشخص کردن شیوه هایی است که در آنها زبان آموزان افرادی منحصر به فرد هستند و اینکه تدریسی را تدوین کرد که بتواند پاسخگوی این منحصر به فرد بودن باشد. هوش های چندگانه یکی از مجموعه دیدگاه های این چنینی است که به تفاوت های زبان آموزان می پردازد و در توصیه های آموزشی و تدوین های طرح درسی نیز این موضوع را به شدت به کار می گیرد…
Continue reading →کریستیسون کلاس درسی در مقطع پایین را که به توصیف اشیای فیزیکی می پردازد، در زیر توصیف می کند. طرح درسی در واقع آن توالی و تسلسل را که قبلا در بخش “طرح درسی وصف شد، به صورت خلاصه بیان می دارد.
ـ مرحله اول: بیدار کردن هوش.
معلم اشیای مختلف و زیادی را به کلاس درس می آورد. زبان آموزان اول آن اشیا را با دست لمس می کنند و متوجه نرمی، زمختی، سردی، صافی می شوند. آنها باید مواردی را که دارای مزه شیرین، شور، ترش، ادویه دار و… هستند، مزه کنند. تجاربی از این قبیل باعث کمک به فعال سازی و آگاه سازی زبان آموزی از شالوده های حسی تجارب می شود.
Continue reading →نظرية “هوشهای چندگانه نخست توسط گاردنر (۱۹۹۳) و در کمک به علم شناختی مطرح شد. پس از مدت کوتاهی، از طرف برخی معلمین و آموزشگران در آموزش همگانی (از قبیل آرمسترانگ ۱۹۹۴) به منزله چهارچوبی برای تغییر در آموزش مدارس مورد تفسیر قرار گرفت.
در واقع برخی مدارس در ایالات متحده برنامه های آموزشی خود را بر اساس الگوی هوش چندگانه بازسازی کردند
Continue reading →از آنجایی که آموزش محتوا محور به رویکرد و نه روش اشاره دارد، پس هیچ تکنیک یا فعالیت خاصی با خود همراه ندارد. در سطح رویه، مطالب آموزشی و فعالیت ها بر حسب میزان هماهنگی آنها با نوع برنامه، انتخاب می شوند. ..
Continue reading →آموزش محتوا محور بر پایه دو اصل محوری زیر قرار دارد: (در حینی که چگونگی اعمال این اصول در آموزش محتوا محور مورد بررسی قرار میگیرد، همچنین تعدادی از موارد دیگر نیز مورد بحث قرار خواهد گرفت):
۱- مردم زمانی یک زبان دوم را موفق تر یاد می گیرند که آن زبان را به منزله ابزار کسب اطلاعات به کار ببرند،
و نه اینکه هدف آموزش خود زبان باشد. این اصل نمایانگر یکی از علل به وجود آورنده آموزش محتوا محور بود که قبلا توضیح داده شد: یعنی این کار به یادگیری مؤثر زبان منتهی می شود.
Continue reading →آموزش محتوا محور (CBI) عطف به رویکردی در آموزش زبان دوم دارد که در آن تدریس و نه بر اساس انواع دیگر بر اساس محتوا یا اطلاعاتی که زبان آموزان باید یاد بگیرند برنامه های درسی یا زبان شناختی – سازماندهی شده است. کراهنکه تعریف زیر را ارائه می دهد:
این نوع آموزش همانا تدریس محتوا یا اطلاعات در زبانی که یاد گرفته می شود بدون تلاش مستقیم یا با تلاش اندک مستقیم برای تدریس خود زبان جدا از محتوایی است که یاد داده می شود. (کراهنکه، ۱۹۸۷)
Continue reading →جنبش زبان کل گرا، روشی تدریسی نیست، بلکه رویکردی در یادگیری است که زبان را یک ذات كل می داند.
هر معلم زبانی مختار است تا این رویکرد را براساس نیازهای کلاس های خود، به کار بگیرد.
مزایای ادعا شده برای زبان کل گرا عبارتند از:
تأکید بر روی تجارب و فعالیت هایی که مربوط به زندگی و…
Continue reading →رویکرد طبیعی به عرفی از روش های آموزش زبان تعلق دارد که بر شالودة مشاهدات و تفسیر اینکه چگونه زبان آموزان هم زباناول و هم زبان دوم را در محیطهای غذیر رسمی فرا می گیرند، استوار است. چنین روشهایی، سازماندهی صوری (دستوری) زبان را به عنوان نیازی برای تدریس رد می کنند.
این روش ها همان نظر نیومارک و رایبل را مدنظر دارند که:
Continue reading →کراشن و ترل نقش اصلی زبان را برقراری ارتباط می دانند، و چون رویکرد آنان بر تدریس توانایی های ارتباطی استوار است، پس به رویکرد طبیعی به عنوان نمونه ای از یک رویکرد ارتباطی اشاره می کنند. رویکرد طبیعی شبیه به رویکردهای دیگر ارتباطی است که امروزه ایجاد شده و گسترش یافته است‘‘ (کراشن و ترل، ۱۹۸۳).
Continue reading →چه رویکردهای جایگزینی در مطالعه تدریس زبان در خارج از چهارچوب رویکردها و روش های موجود وجود دارد؟ ما بر این باوریم که به دلیل نقش محوری رویکردها و روشها در توسعه حرفه آموزش زبان، پس برای زبان آموزان و معلمین مفید خواهد بود تا با رویکردها و روش های پیشنهادی برای آموزش زبان دوم و خارجی آشنا شوند. رویکردها و روش های اصلی نیازمند میزان زیادی تجربه و تمرین گروهی هستند که از آنها می توان درس گرفت. بنابراین، رویکردها و روشها را می توان مورد مطالعه قرار داد و به طور گزینشی بر آنها تسلط بافت تا :
Continue reading →
No comments yet